سالتیکوف شچدرین، میخائیل
سالْتیکوف شچدرین، میخائیل (۱۸۲۶ـ۱۸۸۹م)(Saltykov shchedrin, Mikhail)

(با نام اصلی: میخائیل ییوگرافِویچ سالتیکوف[۱]) نویسندۀ تندرو روسی و یکی از بزرگترین طنزنویسان روسیه که در طنزنویسی دیدگاهی بدبینانه داشت. او را برای یکی از اولین داستانهایش، که به رغم صاحبان قدرت بیش از حد آزاداندیشانه بود، هفت سال تبعید کردند، اما بعد به مقامهای دولتی رسید.
سالتیکوف در کودکی از رفتار ظالمانۀ مادرش با زارعان عمیقاً منقلب شد و بعدها در یکی از مهمترین آثارش، روزگار قدیم در پوشْخونا[۲] (۱۸۸۷ـ۱۸۸۹م)، به شرح آن پرداخت. در ۱۸۳۸م او را به دبیرستان سلطنتی[۳] فرستادند که مرکز آموزشی روسیه برای مقامات عالی دولتی (در پوشکین[۴] امروزی) بود. در برابر نظام دیوانسالاری این مدرسه بهشدت واکنش نشان داد و به محافل انقلابی در سنپترزبورگ[۵] پیوست. سالتیکوف در ۱۸۴۷م کار ادبیاش را با نقدنویسی در نشریات تندرو نظیر سُوْرِمنیک[۶] آغاز کرد. بهسبب همدلیهایش با جوامع آرمانی فرانسوی در داستان یک قضیۀ پیچیده[۷] (۱۸۴۸م) به ویاتکا[۸] (کیروف[۹] کنونی) تبعید شد و در آنجا در دفتر حاکم ایالتی بهکار پرداخت. پس از بازگشت به سنپترزبورگ در ۱۸۵۵م، نخستین کتاب موفقش با نام تصویرهایی از زندگی ولایتی (۱۸۵۶ـ۱۸۵۷م) منتشر شد که در آن مقامات ویاتکا را به هجو میگیرد. سالتیکوف در ۱۸۶۲م از خدمات دولتی کناره گرفت و تمام وقتش را صرف ادبیات کرد. اثر عمدهاش در این دوره تاریخ یک شهر[۱۰] (نوشتۀ ۱۸۶۹ـ۱۸۷۰م) است که با طنزی تلخ، عالیترین مقامات روسیه را بهحمله میگیرد. ازجملۀ آخرین آثار اوست: رمان طنزآمیز خاندان گالاوْلیوف[۱۱] (۱۸۸۰م)، و حکایتها[۱۲] (۱۸۸۰ـ۱۸۸۵م)، که در آن «نیّات خیر» نابجا را توصیف میکند.