لی رمیک (1935 - 1991): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
ابتدا رقصنده بود. پس از تجربههایی در تئاتر و تلویزیون، نخستین نقش خود را در فیلم ''چهرهای میان جمعیت'' بازی کرد و با ایـنکـه شمالی بود تا سالها نقش دختران جنوبی را به عهده میگرفت. با بازی در نقش همسر عشوهگر تونی فرانسیوزا در ''تابستان گرم طولانی'' توجه بیشتری را به خود جلب کرد و سرانجام استعداد خود را در نقش قربانی یک هتک حرمت مشکوک در ''تشریح یک قتل'' به اثبات رساند. بهخاطر بازی قدرتمندش در نقش همسر الکلی و ترحمبرانگیز جک لمون در ''روزهای شراب و گل سرخ'' نامزد دریافت جایزۀ اسکار بازیگر نقش اول شد. رمیک علاوه بر نقشهای اصلی متعدد بعدیاش در فیلمها، که اغلب نقشهایی هوسانی و متکی بر جذابیت ظاهری او بودند، حضور موفقیتآمیز متداومی در تلویزیون و تئاتر داشت. دوسال پس از جدایی از کارگردان / تهیهکنندۀ تلویزیونی، بیل کالران (Bill Colleran) (1957 - 1968) با کیپ گووانز (Kip Gowans) (1970 - 1991)، کارگردا ن انگلیسی، ازدواج کرد و موقتاً به انگلستان رفت، و در آنجا در تعدادی فیلم بازی کرد. در دهۀ ۱۹۸۰ که عملاً دست از بازیگری سینما کشیده بود، در زمینۀ فیلم و مجموعههای تلویزیونی پرکار بود. در سال ۱۹۸۸ در یک کمپانی فیلمسازی با جیمز گارنر (James Garner) و پیتر کی. دوچو (Peter K. Duchow) شریک شد. اندکی بعد، بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت. | ابتدا رقصنده بود. پس از تجربههایی در تئاتر و تلویزیون، نخستین نقش خود را در فیلم ''چهرهای میان جمعیت'' بازی کرد و با ایـنکـه شمالی بود تا سالها نقش دختران جنوبی را به عهده میگرفت. با بازی در نقش همسر عشوهگر تونی فرانسیوزا در ''تابستان گرم طولانی'' توجه بیشتری را به خود جلب کرد و سرانجام استعداد خود را در نقش قربانی یک هتک حرمت مشکوک در ''تشریح یک قتل'' به اثبات رساند. بهخاطر بازی قدرتمندش در نقش همسر الکلی و ترحمبرانگیز جک لمون در ''روزهای شراب و گل سرخ'' نامزد دریافت جایزۀ اسکار بازیگر نقش اول شد. رمیک علاوه بر نقشهای اصلی متعدد بعدیاش در فیلمها، که اغلب نقشهایی هوسانی و متکی بر جذابیت ظاهری او بودند، حضور موفقیتآمیز متداومی در تلویزیون و تئاتر داشت. دوسال پس از جدایی از کارگردان / تهیهکنندۀ تلویزیونی، بیل کالران (Bill Colleran) (1957 - 1968) با کیپ گووانز (Kip Gowans) (1970 - 1991)، کارگردا ن انگلیسی، ازدواج کرد و موقتاً به انگلستان رفت، و در آنجا در تعدادی فیلم بازی کرد. در دهۀ ۱۹۸۰ که عملاً دست از بازیگری سینما کشیده بود، در زمینۀ فیلم و مجموعههای تلویزیونی پرکار بود. در سال ۱۹۸۸ در یک کمپانی فیلمسازی با جیمز گارنر (James Garner) و پیتر کی. دوچو (Peter K. Duchow) شریک شد. اندکی بعد، بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت. | ||
رابین وود (Robin Wood) منتقد نامدار کانادایی، از دیدگاهی ستایشآمیز معتقد بود که دلیل محوری حضور جذاب و پیچیدۀ رمیک جلوی دوربین حسی از گرمای جسمانیتی کتمانناپذیر است که قابلیت انعطاف مختلفی، بسته به میزان آزادی عمل یا سرکوبشدگی این جسمانیت دارد. دوتا از بهترین نقشهای او در فاصلۀ یکسال از هم، در ''تشریح یک قتل'' و ''رود وحشـی''، مثالهای وود برای تبیین نکتۀ مورد نظرش هستند. اولی بر مبنای چشم و گوش باز، اغواگری و بوالهوسی شخصیت رمیک بنا شده است و دومی بر مبنای محرومیتهای این شخصیت و بیدار شدن مجدد امیالش. اتو پرمینجر (Otto Ludwig Preminger) این ویژگی رمیک را برای تشدید حس ابهام کلی فیلم به کار میگیرد: زنی که حاضر است جاذبۀ خود را مورد بهرهبرداری قرار دهد، بدون اینکه دیگران به ریاکاری احتمالی او ظـن ببرند. بازی او به این جسمانیت بیمحابا که معمولاً در هالیوود به عنوان یک ویژگی فاسد و تباه معرفی میشود، جنبهای تاثیرگذار و عمیق میبخشد که ذهن تماشاگر را درگیر کشف ریشههای آن میکند. در ''رود وحشی''، بازی رمیک در نقش مادر بیوه شـدۀ جـوان و درس ناخوانده، سهم مهمی در موفقیت فیلم و در امان ماندن داستان از گزند ادعاهای متظاهرانۀ معمول الیا کازان دارد. او ابتدا مظهر قابلیت و حس حیاتی است که به دلیل محرومیت و فاجعه عقیم مانده است. سپس فیلم به زیبایی، تجدید حیات جسمی و روحی او را نشان میدهد که کاملش تماس با یک مرد است. مردی که با بازی مونتگمری کلیفت دور از تجسم ارزشهای مردانۀ افراطی و قدرتطلبانه، معرف نوعی حساسیت، ملایمت و درونگرایی است که با کیفیتهایی مشابه نزد رمیک همآوردی میکند. وود تقابلی مشابه را در دو فیلمی که رمیک برای بلیک ادواردز بازی کرد کشف میکند. شخصیت او در ''تجربۀ وحشت'' اگرچه نسبتاً قراردادی به نظر میرسد، ولی براساس ضرورت تسلط بر خویش عمل میکند. در ''روزهای شراب و گل سرخ'' برعکس عمل میکند و سرانجام جسمانیت مفرط و چشمگیر ''تشریح یک قتل'' را ترسیم میکند. تسلیم شدن رمیک در این فیلم به فراموشیهای نوشخواری، گریزی است از تنشها و محدودیتهای زندگی روزمرۀ شهری. رمیک از دهۀ ۱۹۷۰ به بعد در یافتن نقشهایی اینچنین که بتوانند به خوبی از ویژگیهای ظاهری و روحی این شخصیت بهرهبرداری کنند، موفق نبود. نتیجهاش نقشهای بیاهمیتی در فیلمهایی معمولی مثل ''طالع نحس'' یا ''تلفن'' است. او در این فیلمها بازیگری غیرقابل تشخیص به نظر میرسد، ولی در هرحال ظرافت و وقاری که او حتی به این حقیرترین نقشها میبخشد نیز قابل چشمپوشی نیست. |
نسخهٔ ۹ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۷
لی رمیک (ماساچوست 14 دسامبر 1935- کالیفرنیا 2 جولای 1991م) (Lee Remick) (نام کامل: لی آن رمیک/ Lee Ann Remick) بازیگر امریکایی تئاتر، سینما و تلویزیون. در سال ۱۹۵۹ برای فیلم تشریح یک قتل، نامزد جایزۀ گلدن گلوب بهترین بازیگر زن فیلم درام و در سال ۱۹۶۲ برای فیلم روزهای شراب و گلهای سرخ، نامزد جایزۀ اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن و جایزۀ گلدن گلوب بهترین بازیگر زن فیلم درام شد.
ابتدا رقصنده بود. پس از تجربههایی در تئاتر و تلویزیون، نخستین نقش خود را در فیلم چهرهای میان جمعیت بازی کرد و با ایـنکـه شمالی بود تا سالها نقش دختران جنوبی را به عهده میگرفت. با بازی در نقش همسر عشوهگر تونی فرانسیوزا در تابستان گرم طولانی توجه بیشتری را به خود جلب کرد و سرانجام استعداد خود را در نقش قربانی یک هتک حرمت مشکوک در تشریح یک قتل به اثبات رساند. بهخاطر بازی قدرتمندش در نقش همسر الکلی و ترحمبرانگیز جک لمون در روزهای شراب و گل سرخ نامزد دریافت جایزۀ اسکار بازیگر نقش اول شد. رمیک علاوه بر نقشهای اصلی متعدد بعدیاش در فیلمها، که اغلب نقشهایی هوسانی و متکی بر جذابیت ظاهری او بودند، حضور موفقیتآمیز متداومی در تلویزیون و تئاتر داشت. دوسال پس از جدایی از کارگردان / تهیهکنندۀ تلویزیونی، بیل کالران (Bill Colleran) (1957 - 1968) با کیپ گووانز (Kip Gowans) (1970 - 1991)، کارگردا ن انگلیسی، ازدواج کرد و موقتاً به انگلستان رفت، و در آنجا در تعدادی فیلم بازی کرد. در دهۀ ۱۹۸۰ که عملاً دست از بازیگری سینما کشیده بود، در زمینۀ فیلم و مجموعههای تلویزیونی پرکار بود. در سال ۱۹۸۸ در یک کمپانی فیلمسازی با جیمز گارنر (James Garner) و پیتر کی. دوچو (Peter K. Duchow) شریک شد. اندکی بعد، بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت.
رابین وود (Robin Wood) منتقد نامدار کانادایی، از دیدگاهی ستایشآمیز معتقد بود که دلیل محوری حضور جذاب و پیچیدۀ رمیک جلوی دوربین حسی از گرمای جسمانیتی کتمانناپذیر است که قابلیت انعطاف مختلفی، بسته به میزان آزادی عمل یا سرکوبشدگی این جسمانیت دارد. دوتا از بهترین نقشهای او در فاصلۀ یکسال از هم، در تشریح یک قتل و رود وحشـی، مثالهای وود برای تبیین نکتۀ مورد نظرش هستند. اولی بر مبنای چشم و گوش باز، اغواگری و بوالهوسی شخصیت رمیک بنا شده است و دومی بر مبنای محرومیتهای این شخصیت و بیدار شدن مجدد امیالش. اتو پرمینجر (Otto Ludwig Preminger) این ویژگی رمیک را برای تشدید حس ابهام کلی فیلم به کار میگیرد: زنی که حاضر است جاذبۀ خود را مورد بهرهبرداری قرار دهد، بدون اینکه دیگران به ریاکاری احتمالی او ظـن ببرند. بازی او به این جسمانیت بیمحابا که معمولاً در هالیوود به عنوان یک ویژگی فاسد و تباه معرفی میشود، جنبهای تاثیرگذار و عمیق میبخشد که ذهن تماشاگر را درگیر کشف ریشههای آن میکند. در رود وحشی، بازی رمیک در نقش مادر بیوه شـدۀ جـوان و درس ناخوانده، سهم مهمی در موفقیت فیلم و در امان ماندن داستان از گزند ادعاهای متظاهرانۀ معمول الیا کازان دارد. او ابتدا مظهر قابلیت و حس حیاتی است که به دلیل محرومیت و فاجعه عقیم مانده است. سپس فیلم به زیبایی، تجدید حیات جسمی و روحی او را نشان میدهد که کاملش تماس با یک مرد است. مردی که با بازی مونتگمری کلیفت دور از تجسم ارزشهای مردانۀ افراطی و قدرتطلبانه، معرف نوعی حساسیت، ملایمت و درونگرایی است که با کیفیتهایی مشابه نزد رمیک همآوردی میکند. وود تقابلی مشابه را در دو فیلمی که رمیک برای بلیک ادواردز بازی کرد کشف میکند. شخصیت او در تجربۀ وحشت اگرچه نسبتاً قراردادی به نظر میرسد، ولی براساس ضرورت تسلط بر خویش عمل میکند. در روزهای شراب و گل سرخ برعکس عمل میکند و سرانجام جسمانیت مفرط و چشمگیر تشریح یک قتل را ترسیم میکند. تسلیم شدن رمیک در این فیلم به فراموشیهای نوشخواری، گریزی است از تنشها و محدودیتهای زندگی روزمرۀ شهری. رمیک از دهۀ ۱۹۷۰ به بعد در یافتن نقشهایی اینچنین که بتوانند به خوبی از ویژگیهای ظاهری و روحی این شخصیت بهرهبرداری کنند، موفق نبود. نتیجهاش نقشهای بیاهمیتی در فیلمهایی معمولی مثل طالع نحس یا تلفن است. او در این فیلمها بازیگری غیرقابل تشخیص به نظر میرسد، ولی در هرحال ظرافت و وقاری که او حتی به این حقیرترین نقشها میبخشد نیز قابل چشمپوشی نیست.