ترسا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲: خط ۲:




[[حافظ]]: نغز گفت آن بت ترسابچه‌ی باده‌پرست/ شادی روی کسی خور که صفایی دارد
 
[[حافظ، شمس الدین محمد ( ـ شیراز ۷۹۲/۷۹۱ق)|حافظ]]: نغز گفت آن بت ترسابچه‌ی باده‌پرست/ شادی روی کسی خور که صفایی دارد


[[اقبال لاهوری، محمد (سیالکوت ۱۸۷۳ـ لاهور ۱۹۳۸)|اقبال لاهوری]]: دوش در میکده ترسابچه‌ی باده‌فروش/ گفت از من سخنی دار چو آویزه بگوش
[[اقبال لاهوری، محمد (سیالکوت ۱۸۷۳ـ لاهور ۱۹۳۸)|اقبال لاهوری]]: دوش در میکده ترسابچه‌ی باده‌فروش/ گفت از من سخنی دار چو آویزه بگوش
خط ۱۲: خط ۱۳:
گرد راهیم ولی ذوق طلب جوهر ماست/ بندگی با همه جبروت خدائی مفروش
گرد راهیم ولی ذوق طلب جوهر ماست/ بندگی با همه جبروت خدائی مفروش


[[عطار، فریدالدین محمد (کدکن ۵۴۰ـ نیشابور ح ۶۱۸ق)|عطار]]: حقیقت پیر ما ترسا شد از جان/ در او بت روی بنمودست پنهان
[[عطار، فریدالدین محمد (کدکن ۵۴۰ـ نیشابور ح ۶۱۸ق)|عطار]]: حقیقت پیر ما ترسا شد از جان/ در او بت روی بنمودست پنهان<br />
----<br />


----
[[رده:ادبیات فارسی]]
[[رده:ادبیات فارسی]]
[[رده:مفاهیم، رویدادها و عناصر]]
[[رده:مفاهیم، رویدادها و عناصر]]
[[رده:عرفان]]
[[رده:عرفان]]
[[رده:اصطلاحات، مفاهیم و آثار]]
[[رده:اصطلاحات، مفاهیم و آثار]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۵:۵۲

اصطلاحی عرفانی و استعاری رایج در متون عارفان فارسی، به‌ویژه متون منظوم. این اصطلاح را کنایه از تجلیات جمالی، که گاه راهزن سلوک است گرفته‌اند و نتیجه‌ی آن تجلی را ترسابچه خوانده‌اند. از این‌رو ترسا حذر کردنی است، اما ترسابچه مطلوب. چرا که گاه نتیجه‌ی چنان تجلیاتی مقدمه‌ی ورود سالک به منزل بعدی قرار می‌گیرد. از قرن 8ق به بعد این معناها قدری دستخوش تغییر شده‌اند؛ ترسا به معنای سالکی که از وابستگی به نفس و جسم درآمده و ترسابچه در معنای پیام‌آور عالم روحانی به کار رفته است. اشعار و ابیات زیر ناظر بر این معانی استعاری و رمزی است:


حافظ: نغز گفت آن بت ترسابچه‌ی باده‌پرست/ شادی روی کسی خور که صفایی دارد

اقبال لاهوری: دوش در میکده ترسابچه‌ی باده‌فروش/ گفت از من سخنی دار چو آویزه بگوش

مشرب باده‌گساران کهن این بوده است/ که تو از میکده خیزی همه مستی همه هوش

من نگویم که فروبند لب از نکته‌ی شوق/ ادب از دست مده باده به‌اندازه بنوش

گرد راهیم ولی ذوق طلب جوهر ماست/ بندگی با همه جبروت خدائی مفروش

عطار: حقیقت پیر ما ترسا شد از جان/ در او بت روی بنمودست پنهان