گوته، یوهان ولفگانگ فون (۱۷۴۹ـ۱۸۳۲): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۰: خط ۳۰:
گوته، یوهان ولفگانگ فون (۱۷۴۹ـ۱۸۳۲)(Goethe, Johann Wolfgang von)<br /> [[File:36154600-1.jpg|thumb|گوتِه، يوهان ولفگانگ فون]][[File:36154600-2.jpg|thumb|گوتِه، يوهان ولفگانگ فون]]
گوته، یوهان ولفگانگ فون (۱۷۴۹ـ۱۸۳۲)(Goethe, Johann Wolfgang von)<br /> [[File:36154600-1.jpg|thumb|گوتِه، يوهان ولفگانگ فون]][[File:36154600-2.jpg|thumb|گوتِه، يوهان ولفگانگ فون]]
شاعر، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، و دانشمند آلمانی. او را بانی ادبیات نوین آلمان می‌دانند. پیشگام جنبش رُمانتیک [[طوفان و طغیان]]<ref>Sturm und Drang  
شاعر، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، و دانشمند آلمانی. او را بانی ادبیات نوین آلمان می‌دانند. پیشگام جنبش رُمانتیک [[طوفان و طغیان]]<ref>Sturm und Drang  
</ref> بود. شاهکار او نمایش‌نامۀ منظوم ''[[فاوست]]''<ref>''Faust''</ref> (۱۸۰۸ و۱۸۳۲) است. برخی دیگر از آثار او عبارت‌اند از ''[[رنج های ورتر جوان|رنج‌های ورتر جوان]]''<ref>''Die Leiden des Jungen Werthers/The Sorrows of theYoung Werther''</ref> (۱۷۷۴)، که تقریباً شرح حال اوست؛ نمایش‌نامه‌های کلاسیک ''ایفی‌گنیا در تائوریس''<ref>''Iphigenie auf Tauris/Iphigenia in Tauris''</ref> (۱۷۸۷)، ''اگمانت''<ref>''Egmont'' </ref> (۱۷۸۸)، ''تورکواتو تاسّو''<ref>''Torquato Tasso'' </ref> (۱۷۹۰)، و رمان‌های ''ویلهلم مایستر''<ref>''Wilhelm Meister'' </ref> (‌۱۷۹۵‌ـ‌۱۸۲۹)؛ رمان کوتاه ''خویشاوندی‌های اختیاری''<ref>''Die Wahlverwandschaften/Elective Affinities''</ref> (۱۸۰۹)؛ و چند رسالۀ علمی ازجمله ''رساله‌ای درباب رنگ‌ها''<ref>''Farbenlehre/Treatise on Colour''</ref> (۱۸۱۰). گوته در فرانکفورت ـ اَم ـ ماین<ref> Frankfurt am Main </ref> زاده شد و حقوق خواند. با الهام از [[شکسپیر، ویلیام (۱۵۶۴ـ ۱۶۱۶)|شکسپیر]]<ref>Shakespeare </ref>، که [[هردر، یوهان گوتفرید فون (۱۷۴۴ـ۱۸۰۳)|هردر]]<ref>Herder </ref> او را با آثارش آشنا کرده بود، نمایش‌نامۀ گوتس فون بِرلیشینگن<ref>Götz von Berlichingen </ref> (۱۷۷۳) را نوشت، که حاکی از جنبش طوفان و طغیان بود. ماجرای عشقی ناکام، الهام‌بخش او در نوشتن ''رنج‌های ورتر جوان'' بود. گوته در دربار دوک کارل اوگوست<ref>''Duke Charles Augustus'' </ref>، در وایمار<ref>Weimar</ref>، به فعالیت و تحقیقات علمی پرداخت (۱۷۷۵ـ۱۷۸۶). یک سال‌ و نیم اقامت در ایتالیا (۱۷۸۶ـ۱۷۸۸)، تحولاتی عظیم در او ایجاد کرد؛ در این هنگام از جنبش طوفان و طغیان کناره گرفت و کوشید به آرمان‌های یونانیِ آرامش و هماهنگی دست‌یابد. انتشار کتاب ''سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر''<ref>''Wilhelm Meisters Lehrjahre/Wilhelm Meister’s Apprenticeship''</ref> (۱۷۹۵ـ۱۷۹۶)، او را در سراسر اروپا مشهور کرد. ''فاوست''، که در فاصله‌های میان آثار دیگر او در دوره‌ای بیش از ۵۰ سال نوشته شد، تحول اندیشه و شخصیت گوته، از جوانی تا پیری، را منعکس می‌کند. دو بخش این اثر به‌سبب عوامل دخیل در نوشتن آن‌ها کاملاً بی‌شباهتند؛ بخش نخست رُمانتیک و بخش دوم در قالب کلاسیک است. گوته تحصیلات‌ ابتدایی را در منزل به‌پایان رساند و برای ادامۀ تحصیل به لایپزیگ<ref>Leipzig</ref> و استراسبورگ رفت و با هردر آشنا شد که آثار شکسپیر، حماسه‌های آلمانی کُهن، و ترانۀ مردمی را به گوته معرفی کرد. در ۱۷۷۱ وکیل شد و به فرانکفورت بازگشت. تحت تأثیر تجربه‌‌هایش در استراسبورگ به جریانی علیه کلاسیسیم سترون پیوست، که ادبیات آلمانی آن زمان عمدتاً متأثر از آن بود، و نمایش‌نامه‌ای به‌سبک و سیاق شکسپیر دربارۀ گوتس فون برلیشینگن نوشت. تابستان ۱۷۷۲ را با گئورگ کریستیان کِستنر<ref>Georg Christian Kestner </ref> و نامزد او، شارلوته بوف<ref>Charlotte Buff </ref>، دختری که گوته عاشق او شد، در وتسلار<ref>Wetzlar</ref> گذراند. هر سه تن در این قضیه پرده‌پوشی کردند و عشق او به شارلوته الهام‌بخش اثر بعدی‌اش شد. در ۱۷۷۵ گوته دعوت دوک کارل اوگوست را پذیرفت و به دربار او در وایمار رفت و به عضویت شورای سلطنتی<ref> Geheimrat </ref> درآمد؛ سپس رئیس خزانه‌داری شد و در ۱۷۸۲ به سلک نجبا درآمد. عشق او به شارلوته فون اشتاین<ref>Charlotte von Stein </ref> از ۱۷۷۶ آغاز شد که دَه سال دوام یافت. گوته در نخستین سال‌های اقامت در وایمار اوقاتش را صرف کارهای درباری و تحقیقات علمی کرد که مشاهدات عالمانه و شهود شاعرانه را با آن‌ها درمی‌آمیخت. کاشف استخوان میان آرواره‌یی در آروارۀ انسان بود که بدین‌سان از نظریۀ چارلز داروین<ref>Charles Darwin </ref> مبنی‌بر ارتباط میان انسان و میمون پیشی گرفت و استدلال کرد که جمجمه حاصل دگردیسی ستون فقرات است، همان‌گونه که قسمت‌های گوناگون گیاه براثر تغییر شکل برگ به‌وجود آمده‌اند. در فیزیک، دربارۀ نظریۀ نور با نیوتون مخالف بود و زمان بسیاری را نیز صرف مطالعۀ نقاشی کرد. از ۱۷۸۶ بیشتر وقتش را در رُم و ناپل، ایتالیا، گذراند. ''ایفی‌گنیا'' را بازنویسی و منتشر کرد و در آن قواعد شعر کلاسیک را، که در نخستین آثار خود کاملاً کنار گذاشته بود، دوباره به‌کار گرفت. در بازگشت به وایمار (۱۷۸۸) از بسیاری از مناصب درباری‌اش چشم پوشید و خود را وقف نوشتن کرد. از ۱۷۹۱ همۀ وقت خود را صرف کار جدیدش، مدیریت تئاتر دربار وایمار، کرد. عشق او به کریستیانه وولپیوس<ref>''Christiane Vulpius''</ref> الهام‌بخش ''مرثیه‌های رُمی''<ref>''Römische Elegien'' </ref> (۱۷۸۸) شد. آنان در ۱۷۸۹ صاحب پسری شدند و بعدها، در ۱۸۰۶، ازدواج کردند. در ۱۷۹۴ گوته و [[شیلر، یوهان (۱۷۵۹ـ۱۸۰۵)|شیلر]]<ref>''Schiller'' </ref>، که با یکدیگر آشنایی مختصری داشتند و تا حدودی رقیب بودند، روابط صمیمانه‌ای برقرار کردند و این رابطه تا مرگ شیلر ادامه داشت. دو شاعر، با هدف اعتلای ادبیات و هنر، مجله‌ای با نام ''هورِن (شنوایی)''<ref>''Die Horen''</ref> تأسیس کردند. گوته در داستان تودرتو و پرشاخ‌وبرگ ''سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر'' سیر زندگی یک نقاش جوان آلمانی در آغاز قرن ۱۹ را توصیف می‌کند که سرانجام قهرمان بی‌ارادۀ داستان به خویشتن‌داری و احساس مسئولیت دست پیدا می‌کند. در ''فاوست''، اثری شرح‌حال‌گونه و بی‌نظیر، فاوست مانند خود گوته، برای نیل به کمال تلاش می‌کند، عمدتاً تسلیم شر می‌شود، امّا هرگز دلبستۀ آن نمی‌شود و اعتقاد خود را به‌خوبی و راستی از دست نمی‌دهد. شکست او در جست‌وجوی معرفت مطلق به نومیدی می‌انجامد و فقط زندگی سرشار از کار مفید او را می‌رهاند. گوته از دوستداران فرهنگ و ادب ایرانی و به‌ویژه شیفته‌ی [[شمس الدین محمد حافظ|حافظ]] بود و مجموعۀ ''دیوان شرقی و غربی'' او تحت تأثیر غزلیات حافظ سروده شده است. اکثر آثار وی به فارسی ترجمه شده‌اند.
</ref> بود. شاهکار او نمایش‌نامۀ منظوم ''[[فاوست]]''<ref>''Faust''</ref> (۱۸۰۸ و۱۸۳۲) است. برخی دیگر از آثار او عبارت‌اند از ''[[رنج های ورتر جوان|رنج‌های ورتر جوان]]''<ref>''Die Leiden des Jungen Werthers/The Sorrows of theYoung Werther''</ref> (۱۷۷۴)، که تقریباً شرح حال اوست؛ نمایش‌نامه‌های کلاسیک ''ایفی‌گنیا در تائوریس''<ref>''Iphigenie auf Tauris/Iphigenia in Tauris''</ref> (۱۷۸۷)، ''اگمانت''<ref>''Egmont'' </ref> (۱۷۸۸)، ''تورکواتو تاسّو''<ref>''Torquato Tasso'' </ref> (۱۷۹۰)، و رمان‌های ''ویلهلم مایستر''<ref>''Wilhelm Meister'' </ref> (‌۱۷۹۵‌ـ‌۱۸۲۹)؛ رمان کوتاه ''خویشاوندی‌های اختیاری''<ref>''Die Wahlverwandschaften/Elective Affinities''</ref> (۱۸۰۹)؛ و چند رسالۀ علمی ازجمله ''رساله‌ای درباب رنگ‌ها''<ref>''Farbenlehre/Treatise on Colour''</ref> (۱۸۱۰). گوته در فرانکفورت ـ اَم ـ ماین<ref> Frankfurt am Main </ref> زاده شد و حقوق خواند. با الهام از [[شکسپیر، ویلیام (۱۵۶۴ـ ۱۶۱۶)|شکسپیر]]<ref>Shakespeare </ref>، که [[هردر، یوهان گوتفرید فون (۱۷۴۴ـ۱۸۰۳)|هردر]]<ref>Herder </ref> او را با آثارش آشنا کرده بود، نمایش‌نامۀ گوتس فون بِرلیشینگن<ref>Götz von Berlichingen </ref> (۱۷۷۳) را نوشت، که حاکی از جنبش طوفان و طغیان بود. ماجرای عشقی ناکام، الهام‌بخش او در نوشتن ''رنج‌های ورتر جوان'' بود. گوته در دربار دوک کارل اوگوست<ref>''Duke Charles Augustus'' </ref>، در وایمار<ref>Weimar</ref>، به فعالیت و تحقیقات علمی پرداخت (۱۷۷۵ـ۱۷۸۶). یک سال‌ و نیم اقامت در ایتالیا (۱۷۸۶ـ۱۷۸۸)، تحولاتی عظیم در او ایجاد کرد؛ در این هنگام از جنبش طوفان و طغیان کناره گرفت و کوشید به آرمان‌های یونانیِ آرامش و هماهنگی دست‌یابد. انتشار کتاب ''سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر''<ref>''Wilhelm Meisters Lehrjahre/Wilhelm Meister’s Apprenticeship''</ref> (۱۷۹۵ـ۱۷۹۶)، او را در سراسر اروپا مشهور کرد. ''فاوست''، که در فاصله‌های میان آثار دیگر او در دوره‌ای بیش از ۵۰ سال نوشته شد، تحول اندیشه و شخصیت گوته، از جوانی تا پیری، را منعکس می‌کند. دو بخش این اثر به‌سبب عوامل دخیل در نوشتن آن‌ها کاملاً بی‌شباهتند؛ بخش نخست رُمانتیک و بخش دوم در قالب کلاسیک است. گوته تحصیلات‌ ابتدایی را در منزل به‌پایان رساند و برای ادامۀ تحصیل به لایپزیگ<ref>Leipzig</ref> و استراسبورگ رفت و با هردر آشنا شد که آثار شکسپیر، حماسه‌های آلمانی کُهن، و ترانۀ مردمی را به گوته معرفی کرد. در ۱۷۷۱ وکیل شد و به فرانکفورت بازگشت. تحت تأثیر تجربه‌‌هایش در استراسبورگ به جریانی علیه کلاسیسیم سترون پیوست، که ادبیات آلمانی آن زمان عمدتاً متأثر از آن بود، و نمایش‌نامه‌ای به‌سبک و سیاق شکسپیر دربارۀ گوتس فون برلیشینگن نوشت. تابستان ۱۷۷۲ را با گئورگ کریستیان کِستنر<ref>Georg Christian Kestner </ref> و نامزد او، شارلوته بوف<ref>Charlotte Buff </ref>، دختری که گوته عاشق او شد، در وتسلار<ref>Wetzlar</ref> گذراند. هر سه تن در این قضیه پرده‌پوشی کردند و عشق او به شارلوته الهام‌بخش اثر بعدی‌اش شد. در ۱۷۷۵ گوته دعوت دوک کارل اوگوست را پذیرفت و به دربار او در وایمار رفت و به عضویت شورای سلطنتی<ref> Geheimrat </ref> درآمد؛ سپس رئیس خزانه‌داری شد و در ۱۷۸۲ به سلک نجبا درآمد. عشق او به شارلوته فون اشتاین<ref>Charlotte von Stein </ref> از ۱۷۷۶ آغاز شد که دَه سال دوام یافت. گوته در نخستین سال‌های اقامت در وایمار اوقاتش را صرف کارهای درباری و تحقیقات علمی کرد که مشاهدات عالمانه و شهود شاعرانه را با آن‌ها درمی‌آمیخت. کاشف استخوان میان آرواره‌یی در آروارۀ انسان بود که بدین‌سان از نظریۀ چارلز داروین<ref>Charles Darwin </ref> مبنی‌بر ارتباط میان انسان و میمون پیشی گرفت و استدلال کرد که جمجمه حاصل دگردیسی ستون فقرات است، همان‌گونه که قسمت‌های گوناگون گیاه براثر تغییر شکل برگ به‌وجود آمده‌اند. در فیزیک، دربارۀ نظریۀ نور با نیوتون مخالف بود و زمان بسیاری را نیز صرف مطالعۀ نقاشی کرد. از ۱۷۸۶ بیشتر وقتش را در رُم و ناپل، ایتالیا، گذراند. ''ایفی‌گنیا'' را بازنویسی و منتشر کرد و در آن قواعد شعر کلاسیک را، که در نخستین آثار خود کاملاً کنار گذاشته بود، دوباره به‌کار گرفت. در بازگشت به وایمار (۱۷۸۸) از بسیاری از مناصب درباری‌اش چشم پوشید و خود را وقف نوشتن کرد. از ۱۷۹۱ همۀ وقت خود را صرف کار جدیدش، مدیریت تئاتر دربار وایمار، کرد. عشق او به کریستیانه وولپیوس<ref>''Christiane Vulpius''</ref> الهام‌بخش ''مرثیه‌های رُمی''<ref>''Römische Elegien'' </ref> (۱۷۸۸) شد. آنان در ۱۷۸۹ صاحب پسری شدند و بعدها، در ۱۸۰۶، ازدواج کردند. در ۱۷۹۴ گوته و [[شیلر، یوهان (۱۷۵۹ـ۱۸۰۵)|شیلر]]<ref>''Schiller'' </ref>، که با یکدیگر آشنایی مختصری داشتند و تا حدودی رقیب بودند، روابط صمیمانه‌ای برقرار کردند و این رابطه تا مرگ شیلر ادامه داشت. دو شاعر، با هدف اعتلای ادبیات و هنر، مجله‌ای با نام ''هورِن (شنوایی)''<ref>''Die Horen''</ref> تأسیس کردند. گوته در داستان تودرتو و پرشاخ‌وبرگ ''سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر'' سیر زندگی یک نقاش جوان آلمانی در آغاز قرن ۱۹ را توصیف می‌کند که سرانجام قهرمان بی‌ارادۀ داستان به خویشتن‌داری و احساس مسئولیت دست پیدا می‌کند. در ''فاوست''، اثری شرح‌حال‌گونه و بی‌نظیر، فاوست مانند خود گوته، برای نیل به کمال تلاش می‌کند، عمدتاً تسلیم شر می‌شود، امّا هرگز دلبستۀ آن نمی‌شود و اعتقاد خود را به‌خوبی و راستی از دست نمی‌دهد. شکست او در جست‌وجوی معرفت مطلق به نومیدی می‌انجامد و فقط زندگی سرشار از کار مفید او را می‌رهاند. گوته از دوستداران فرهنگ و ادب ایرانی و به‌ویژه شیفته‌ی [[حافظ، شمس الدین محمد ( ـ شیراز ۷۹۲/۷۹۱ق)|حافظ]] بود و مجموعۀ ''دیوان شرقی و غربی'' او تحت تأثیر غزلیات حافظ سروده شده است. اکثر آثار وی به فارسی ترجمه شده‌اند.


----
----

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۶:۰۷

یوهان ولفگانگ فون گوته
Johann Wolfgang von Goethe
زادروز فرانکفورت ـ ام ـ ماین ۱۷۴۹م
درگذشت ۱۸۳۲م
ملیت آلمانی
تحصیلات و محل تحصیل تحصیل در رشته حقوق
شغل و تخصص اصلی شاعر، رمان نویس
شغل و تخصص های دیگر نمایش نامه نویس و دانشمند
آثار فاوست (۱۸۰۸ و ۱۸۳۲)
گروه مقاله ادبیات غرب، تیاتر

گوته، یوهان ولفگانگ فون (۱۷۴۹ـ۱۸۳۲)(Goethe, Johann Wolfgang von)

گوتِه، يوهان ولفگانگ فون
گوتِه، يوهان ولفگانگ فون

شاعر، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، و دانشمند آلمانی. او را بانی ادبیات نوین آلمان می‌دانند. پیشگام جنبش رُمانتیک طوفان و طغیان[۱] بود. شاهکار او نمایش‌نامۀ منظوم فاوست[۲] (۱۸۰۸ و۱۸۳۲) است. برخی دیگر از آثار او عبارت‌اند از رنج‌های ورتر جوان[۳] (۱۷۷۴)، که تقریباً شرح حال اوست؛ نمایش‌نامه‌های کلاسیک ایفی‌گنیا در تائوریس[۴] (۱۷۸۷)، اگمانت[۵] (۱۷۸۸)، تورکواتو تاسّو[۶] (۱۷۹۰)، و رمان‌های ویلهلم مایستر[۷] (‌۱۷۹۵‌ـ‌۱۸۲۹)؛ رمان کوتاه خویشاوندی‌های اختیاری[۸] (۱۸۰۹)؛ و چند رسالۀ علمی ازجمله رساله‌ای درباب رنگ‌ها[۹] (۱۸۱۰). گوته در فرانکفورت ـ اَم ـ ماین[۱۰] زاده شد و حقوق خواند. با الهام از شکسپیر[۱۱]، که هردر[۱۲] او را با آثارش آشنا کرده بود، نمایش‌نامۀ گوتس فون بِرلیشینگن[۱۳] (۱۷۷۳) را نوشت، که حاکی از جنبش طوفان و طغیان بود. ماجرای عشقی ناکام، الهام‌بخش او در نوشتن رنج‌های ورتر جوان بود. گوته در دربار دوک کارل اوگوست[۱۴]، در وایمار[۱۵]، به فعالیت و تحقیقات علمی پرداخت (۱۷۷۵ـ۱۷۸۶). یک سال‌ و نیم اقامت در ایتالیا (۱۷۸۶ـ۱۷۸۸)، تحولاتی عظیم در او ایجاد کرد؛ در این هنگام از جنبش طوفان و طغیان کناره گرفت و کوشید به آرمان‌های یونانیِ آرامش و هماهنگی دست‌یابد. انتشار کتاب سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر[۱۶] (۱۷۹۵ـ۱۷۹۶)، او را در سراسر اروپا مشهور کرد. فاوست، که در فاصله‌های میان آثار دیگر او در دوره‌ای بیش از ۵۰ سال نوشته شد، تحول اندیشه و شخصیت گوته، از جوانی تا پیری، را منعکس می‌کند. دو بخش این اثر به‌سبب عوامل دخیل در نوشتن آن‌ها کاملاً بی‌شباهتند؛ بخش نخست رُمانتیک و بخش دوم در قالب کلاسیک است. گوته تحصیلات‌ ابتدایی را در منزل به‌پایان رساند و برای ادامۀ تحصیل به لایپزیگ[۱۷] و استراسبورگ رفت و با هردر آشنا شد که آثار شکسپیر، حماسه‌های آلمانی کُهن، و ترانۀ مردمی را به گوته معرفی کرد. در ۱۷۷۱ وکیل شد و به فرانکفورت بازگشت. تحت تأثیر تجربه‌‌هایش در استراسبورگ به جریانی علیه کلاسیسیم سترون پیوست، که ادبیات آلمانی آن زمان عمدتاً متأثر از آن بود، و نمایش‌نامه‌ای به‌سبک و سیاق شکسپیر دربارۀ گوتس فون برلیشینگن نوشت. تابستان ۱۷۷۲ را با گئورگ کریستیان کِستنر[۱۸] و نامزد او، شارلوته بوف[۱۹]، دختری که گوته عاشق او شد، در وتسلار[۲۰] گذراند. هر سه تن در این قضیه پرده‌پوشی کردند و عشق او به شارلوته الهام‌بخش اثر بعدی‌اش شد. در ۱۷۷۵ گوته دعوت دوک کارل اوگوست را پذیرفت و به دربار او در وایمار رفت و به عضویت شورای سلطنتی[۲۱] درآمد؛ سپس رئیس خزانه‌داری شد و در ۱۷۸۲ به سلک نجبا درآمد. عشق او به شارلوته فون اشتاین[۲۲] از ۱۷۷۶ آغاز شد که دَه سال دوام یافت. گوته در نخستین سال‌های اقامت در وایمار اوقاتش را صرف کارهای درباری و تحقیقات علمی کرد که مشاهدات عالمانه و شهود شاعرانه را با آن‌ها درمی‌آمیخت. کاشف استخوان میان آرواره‌یی در آروارۀ انسان بود که بدین‌سان از نظریۀ چارلز داروین[۲۳] مبنی‌بر ارتباط میان انسان و میمون پیشی گرفت و استدلال کرد که جمجمه حاصل دگردیسی ستون فقرات است، همان‌گونه که قسمت‌های گوناگون گیاه براثر تغییر شکل برگ به‌وجود آمده‌اند. در فیزیک، دربارۀ نظریۀ نور با نیوتون مخالف بود و زمان بسیاری را نیز صرف مطالعۀ نقاشی کرد. از ۱۷۸۶ بیشتر وقتش را در رُم و ناپل، ایتالیا، گذراند. ایفی‌گنیا را بازنویسی و منتشر کرد و در آن قواعد شعر کلاسیک را، که در نخستین آثار خود کاملاً کنار گذاشته بود، دوباره به‌کار گرفت. در بازگشت به وایمار (۱۷۸۸) از بسیاری از مناصب درباری‌اش چشم پوشید و خود را وقف نوشتن کرد. از ۱۷۹۱ همۀ وقت خود را صرف کار جدیدش، مدیریت تئاتر دربار وایمار، کرد. عشق او به کریستیانه وولپیوس[۲۴] الهام‌بخش مرثیه‌های رُمی[۲۵] (۱۷۸۸) شد. آنان در ۱۷۸۹ صاحب پسری شدند و بعدها، در ۱۸۰۶، ازدواج کردند. در ۱۷۹۴ گوته و شیلر[۲۶]، که با یکدیگر آشنایی مختصری داشتند و تا حدودی رقیب بودند، روابط صمیمانه‌ای برقرار کردند و این رابطه تا مرگ شیلر ادامه داشت. دو شاعر، با هدف اعتلای ادبیات و هنر، مجله‌ای با نام هورِن (شنوایی)[۲۷] تأسیس کردند. گوته در داستان تودرتو و پرشاخ‌وبرگ سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر سیر زندگی یک نقاش جوان آلمانی در آغاز قرن ۱۹ را توصیف می‌کند که سرانجام قهرمان بی‌ارادۀ داستان به خویشتن‌داری و احساس مسئولیت دست پیدا می‌کند. در فاوست، اثری شرح‌حال‌گونه و بی‌نظیر، فاوست مانند خود گوته، برای نیل به کمال تلاش می‌کند، عمدتاً تسلیم شر می‌شود، امّا هرگز دلبستۀ آن نمی‌شود و اعتقاد خود را به‌خوبی و راستی از دست نمی‌دهد. شکست او در جست‌وجوی معرفت مطلق به نومیدی می‌انجامد و فقط زندگی سرشار از کار مفید او را می‌رهاند. گوته از دوستداران فرهنگ و ادب ایرانی و به‌ویژه شیفته‌ی حافظ بود و مجموعۀ دیوان شرقی و غربی او تحت تأثیر غزلیات حافظ سروده شده است. اکثر آثار وی به فارسی ترجمه شده‌اند.


  1. Sturm und Drang
  2. Faust
  3. Die Leiden des Jungen Werthers/The Sorrows of theYoung Werther
  4. Iphigenie auf Tauris/Iphigenia in Tauris
  5. Egmont
  6. Torquato Tasso
  7. Wilhelm Meister
  8. Die Wahlverwandschaften/Elective Affinities
  9. Farbenlehre/Treatise on Colour
  10. Frankfurt am Main
  11. Shakespeare
  12. Herder
  13. Götz von Berlichingen
  14. Duke Charles Augustus
  15. Weimar
  16. Wilhelm Meisters Lehrjahre/Wilhelm Meister’s Apprenticeship
  17. Leipzig
  18. Georg Christian Kestner
  19. Charlotte Buff
  20. Wetzlar
  21. Geheimrat
  22. Charlotte von Stein
  23. Charles Darwin
  24. Christiane Vulpius
  25. Römische Elegien
  26. Schiller
  27. Die Horen