انگلیسی، هنر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
'''قرن ۱۸'''. در این قرن، هنر انگلیسی با دستاوردهایش در تک‌چهره‌سازی و منظره‌پردازی، استقلال یافت. تک‌چهره‌سازی به یُمن وجود دو شخصیت برجستۀ هنری، گِینزبارو و رینولدز، دگرگون شد. هر دو هنرمند لطافت و ظرافت نوینی را به تک‌چهره‌سازی بخشیدند، و تابلوهایی را آفریدند که واجد بیانی گویا از توانگری و تشخّص افراد جامعۀ انگلیسی بودند. آکادمی سلطنتی در ۱۷۶۸م تأسیس شد، و رینولدز در مقام اولین سرپرست آن توانست اصول مقرّر در کلاسی‌سیسم<ref>classicism</ref> مبتنی‌بر رنسانس متعالی<ref>High Renaissance</ref> ایتالیا را ارتقا دهد. تک‌چهره‌سازی باب روزِ قرن ۱۸م انگلستان، ناگهان با ظهور ویلیام هوگارت<ref>William Hogarth</ref> (۱۶۹۷ـ۱۷۶۴م) به چالش گرفته شد؛ او چهره‌ها و صحنه‌های زندگی عصر خویش را با توانمندی و صراحت عرضه می‌کرد و نخستین نقاش انگلیسی بود که شهرت جهانی یافت. منظره‌سازی در انگلیس با کارهای نقاشان بیگانه ازجمله کانالِتّو<ref>Canaletto</ref> مستقر شد؛ نخستین نقاش انگلیسی که در منظره‌پردازی مهارت فوق‌العاده‌ای داشت، ریچارد ویلسون<ref>  Richard Wilson</ref> بود که چند سالی در رم هنر آموخت. در زمانی که ویلسون به‌شیوۀ ایتالیایی متأثر از کلود لورن<ref>Claude Lorrain</ref>، نقاش فرانسوی، منظره‌پردازی می‌کرد، گِینزبارو در منظره‌پردازی‌هایش به بیانی مشخص‌تر، و احساسی شاعرانه‌تر دست یافت که از نقاشان قرن ۱۷م هلند، همچون یاکوب وان رویسدال<ref>Jacob van Ruisdael</ref> و مایندرت هوبما<ref>Meindert Hobbema</ref> تأثیر داشت. جورج مورلند<ref>George Morland</ref>، موفق‌ترین منظره‌پرداز پیروِ ویلسون شناخته شده است. ویلیام بلیک<ref>William Blake</ref>، شاعر و باسمه‌ساز<ref>etcher</ref> انگلیسی، شخصیّتی منحصربه‌فرد بود، که شیوۀ کاملاً فردی خویش را برای بیان عالم اساطیری پیچیده و شخصی‌اش پروراند. نقاشی‌های رؤیایی‌اش از نخستین تجلیّات پرتوان رمانتیسم، بر ساموئل پالمر<ref>Samuel Palmer</ref> تأثیر نهاد. پالمر لحنی مؤکّد از ادراک عارفانه را با منظره‌پردازی‌هایش درآمیخت. تصوّراتِ کابوس‌وار هنری فیوزلی<ref>Henry Fuseli</ref>، لحن محزونِ شیوۀ رمانتیسم را بازمی‌تابند. در نیمۀ دوم قرن ۱۸، کاریکاتورسازی رونق گرفت و پدیدآورندگان پیشتاز آن، ازجمله جیمز گیلری<ref>James Gillray</ref>، تامس رولندسون<ref>Thomas Rowlandson</ref> و هوگارت، طنزی گزنده و خشن را در آثارشان به‌کار گرفتند. در اواخر قرن ۱۸م جان فَلکسمَن<ref>John Flaxman</ref>، نمایندۀ اصلی مجسمه‌سازی نئوکلاسی‌سیسم<ref>neoclassicism</ref> بود.
'''قرن ۱۸'''. در این قرن، هنر انگلیسی با دستاوردهایش در تک‌چهره‌سازی و منظره‌پردازی، استقلال یافت. تک‌چهره‌سازی به یُمن وجود دو شخصیت برجستۀ هنری، گِینزبارو و رینولدز، دگرگون شد. هر دو هنرمند لطافت و ظرافت نوینی را به تک‌چهره‌سازی بخشیدند، و تابلوهایی را آفریدند که واجد بیانی گویا از توانگری و تشخّص افراد جامعۀ انگلیسی بودند. آکادمی سلطنتی در ۱۷۶۸م تأسیس شد، و رینولدز در مقام اولین سرپرست آن توانست اصول مقرّر در کلاسی‌سیسم<ref>classicism</ref> مبتنی‌بر رنسانس متعالی<ref>High Renaissance</ref> ایتالیا را ارتقا دهد. تک‌چهره‌سازی باب روزِ قرن ۱۸م انگلستان، ناگهان با ظهور ویلیام هوگارت<ref>William Hogarth</ref> (۱۶۹۷ـ۱۷۶۴م) به چالش گرفته شد؛ او چهره‌ها و صحنه‌های زندگی عصر خویش را با توانمندی و صراحت عرضه می‌کرد و نخستین نقاش انگلیسی بود که شهرت جهانی یافت. منظره‌سازی در انگلیس با کارهای نقاشان بیگانه ازجمله کانالِتّو<ref>Canaletto</ref> مستقر شد؛ نخستین نقاش انگلیسی که در منظره‌پردازی مهارت فوق‌العاده‌ای داشت، ریچارد ویلسون<ref>  Richard Wilson</ref> بود که چند سالی در رم هنر آموخت. در زمانی که ویلسون به‌شیوۀ ایتالیایی متأثر از کلود لورن<ref>Claude Lorrain</ref>، نقاش فرانسوی، منظره‌پردازی می‌کرد، گِینزبارو در منظره‌پردازی‌هایش به بیانی مشخص‌تر، و احساسی شاعرانه‌تر دست یافت که از نقاشان قرن ۱۷م هلند، همچون یاکوب وان رویسدال<ref>Jacob van Ruisdael</ref> و مایندرت هوبما<ref>Meindert Hobbema</ref> تأثیر داشت. جورج مورلند<ref>George Morland</ref>، موفق‌ترین منظره‌پرداز پیروِ ویلسون شناخته شده است. ویلیام بلیک<ref>William Blake</ref>، شاعر و باسمه‌ساز<ref>etcher</ref> انگلیسی، شخصیّتی منحصربه‌فرد بود، که شیوۀ کاملاً فردی خویش را برای بیان عالم اساطیری پیچیده و شخصی‌اش پروراند. نقاشی‌های رؤیایی‌اش از نخستین تجلیّات پرتوان رمانتیسم، بر ساموئل پالمر<ref>Samuel Palmer</ref> تأثیر نهاد. پالمر لحنی مؤکّد از ادراک عارفانه را با منظره‌پردازی‌هایش درآمیخت. تصوّراتِ کابوس‌وار هنری فیوزلی<ref>Henry Fuseli</ref>، لحن محزونِ شیوۀ رمانتیسم را بازمی‌تابند. در نیمۀ دوم قرن ۱۸، کاریکاتورسازی رونق گرفت و پدیدآورندگان پیشتاز آن، ازجمله جیمز گیلری<ref>James Gillray</ref>، تامس رولندسون<ref>Thomas Rowlandson</ref> و هوگارت، طنزی گزنده و خشن را در آثارشان به‌کار گرفتند. در اواخر قرن ۱۸م جان فَلکسمَن<ref>John Flaxman</ref>، نمایندۀ اصلی مجسمه‌سازی نئوکلاسی‌سیسم<ref>neoclassicism</ref> بود.


'''قرن ۱۹'''. کانستبل و ترنر ژرفا و گسترۀ نوینی به منظره‌پردازی بخشیدند، تا آن‌جا که منظره‌پردازی پرطرفدارترین و مهم‌ترین گونۀ نقاشی انگلیسی شد. جنبش احیاگران هنر پیشارافائلی که در دهۀ ۱۸۴۰م پا گرفت تا پایان آن قرن بر هنر انگلستان مسلّط ماند. اعضای این جنبش عبارت بودند از هولمن هانت<ref>Holman Hunt</ref>، دانته گابریل روسّتی<ref>Dante Gabriel Rossetti</ref>، و جان اِوِرت میلی<ref>John Everett Millais</ref> که کار خود را بر اجرای رنگین و پرتفصیل مضامین دینی، ادبی، و صحنه‌های زندگی روزمره متمرکز ساختند. شیوۀ پیشارافائلی که نخست مورد تمسخر قرار گرفت؛ چندی نگذشت که مقلّدان بسیاری یافت. در اواخر قرن ۱۹م، جنبش هنرها و صنایع دستی<ref>Arts and Crafts Movement</ref> به سرپرستیِ ویلیام ماریس<ref>William Morris</ref> شکل گرفت، که جنبشی بود برای احیای صنایع دستی و طراحی زیبا. رونق مجدّدِ مصوّرسازی کتاب که در اوایل همان قرن به‌وسیلۀ تامس استادارد<ref>Thomas Stothard</ref> آغاز گردیده بود، با تأثیر از گروه احیاگران هنر پیشارافائلی و نهضت هنرها و صنایع دستی به‌اوج شکوفایی خود رسید. در اواخر قرن ۱۹، هنر انگلستان از هنر نقاشان فرانسوی، به‌ویژه اِدگار دگا<ref>Edgar Degas</ref> و امپرسیونیست‌ها، تأثیر گرفت. جیمز مک‌نیل ویسلر<ref>James McNeill Whistler</ref>، هنرمند برجستۀ زادۀ امریکا، دغدغۀ داستان‌سرایی و نقاشی توصیفیِ خاص هنر ویکتوریایی را وانهاد، تا به ویژگی‌های زیباشناسانۀ فرم، رنگ، و رنگ‌سایه بپردازد. امپرسیونیست‌های انگلیسی، در ۱۸۸۶م باشگاه هنر انگلیسی نو<ref>New English Arts Club</ref> را تأسیس کردند. نفوذ هنری فرانسه که با قوت تمام تا قرن ۲۰ در انگلستان ادامه یافت، به‌خوبی در آثار نقاشانی همچون ویلسون اِستیر<ref>Wilson Steer</ref>، جان سینگر سارجنت۵۵ (هنرمند امریکایی دیگری که در انگلستان فعّال بود)، والتر سیکرت۵۶ و اوگوستوس جان۵۷ مشهود است.
'''قرن ۱۹'''. کانستبل و ترنر ژرفا و گسترۀ نوینی به منظره‌پردازی بخشیدند، تا آن‌جا که منظره‌پردازی پرطرفدارترین و مهم‌ترین گونۀ نقاشی انگلیسی شد. جنبش احیاگران هنر پیشارافائلی که در دهۀ ۱۸۴۰م پا گرفت تا پایان آن قرن بر هنر انگلستان مسلّط ماند. اعضای این جنبش عبارت بودند از هولمن هانت<ref>Holman Hunt</ref>، دانته گابریل روسّتی<ref>Dante Gabriel Rossetti</ref>، و جان اِوِرت میلی<ref>John Everett Millais</ref> که کار خود را بر اجرای رنگین و پرتفصیل مضامین دینی، ادبی، و صحنه‌های زندگی روزمره متمرکز ساختند. شیوۀ پیشارافائلی که نخست مورد تمسخر قرار گرفت؛ چندی نگذشت که مقلّدان بسیاری یافت. در اواخر قرن ۱۹م، جنبش هنرها و صنایع دستی<ref>Arts and Crafts Movement</ref> به سرپرستیِ ویلیام ماریس<ref>William Morris</ref> شکل گرفت، که جنبشی بود برای احیای صنایع دستی و طراحی زیبا. رونق مجدّدِ مصوّرسازی کتاب که در اوایل همان قرن به‌وسیلۀ تامس استادارد<ref>Thomas Stothard</ref> آغاز گردیده بود، با تأثیر از گروه احیاگران هنر پیشارافائلی و نهضت هنرها و صنایع دستی به‌اوج شکوفایی خود رسید. در اواخر قرن ۱۹، هنر انگلستان از هنر نقاشان فرانسوی، به‌ویژه اِدگار دگا<ref>Edgar Degas</ref> و امپرسیونیست‌ها، تأثیر گرفت. جیمز مک‌نیل ویسلر<ref>James McNeill Whistler</ref>، هنرمند برجستۀ زادۀ امریکا، دغدغۀ داستان‌سرایی و نقاشی توصیفیِ خاص هنر ویکتوریایی را وانهاد، تا به ویژگی‌های زیباشناسانۀ فرم، رنگ، و رنگ‌سایه بپردازد. امپرسیونیست‌های انگلیسی، در ۱۸۸۶م باشگاه هنر انگلیسی نو<ref>New English Arts Club</ref> را تأسیس کردند. نفوذ هنری فرانسه که با قوت تمام تا قرن ۲۰م در انگلستان ادامه یافت، به‌خوبی در آثار نقاشانی همچون ویلسون اِستیر<ref>Wilson Steer</ref>، جان سینگر سارجنت<ref>John Singer Sargent</ref> (هنرمند امریکایی دیگری که در انگلستان فعّال بود)، والتر سیکرت<ref>Walter Sickert</ref> و اوگوستوس جان<ref>Augustus John</ref> مشهود است.


'''قرن ۲۰'''. در ۱۹۱۰ راجر فرای۵۸، منتقد انگلیسی، نمایشگاهی برگزار کرد، و هنرمندان انگلیسی را با پُست امپرسیونیسم و فوویسم۵۹ آشنا ساخت. گروه نقاشان کَمدِن تاون در ۱۹۱۱م پا گرفت تا به تشویق نقاشانی همّت گمارَد، که ادراکی نو از فرم و رنگ را در نقاشی از صحنه‌های روزمرۀ زندگیِ لندن به‌کار می‌گرفتند. والتر سیکرت، چارلز جینر۶۰ و هارولد گیلمَن۶۱، شخصیت‌های پیشگام این گروه بودند. نقاشان گروه بلومزبری، همچون دانکن گرانت۶۲، دورا کرینگتون۶۳، و ونسا بل۶۴، در پیش‌برد همان اهداف گام‌‌های بلندتری برداشتند. درست پیش از آغاز جنگ جهانی اول، نهضتی اختصاصاً انگلیسی توسط ویندم لِویس۶۵ پا گرفت، که ورتی‌سیسم۶۶ نام‌گذاری شد. لوویس از معدود هنرمندانی بود که مستقیماً از کوبیسم۶۷ و فتوریسم۶۸ تأثیر پذیرفت. نقاشی‌های دیوید بامبرگ۶۹ و مجسمه‌های هنری گودیه بژسکا۷۰ و جیکُب اپستاین، از دستاوردهای جنبش ورتی‌سیسم بودند. در فاصلۀ دو جنگ جهانی هنرمندان انگلستان با شتاب، طیف گسترده‌ای از سبک‌ها و داعیه‌های هنری را عرضه کردند. مَتیو اسمیت۷۱ به‌شیوۀ فوویستی کار می‌کرد؛ کریستوفر وود۷۲ (۱۹۰۱ـ۱۹۳۰م)، سیسل کالینز۷۳ (۱۹۰۸ـ۱۹۸۹م)، و لارنس استیون لوری۷۴ نوعی معصومیت کودکانه را در آثار خود پروراندند؛ استنلی اسپنسر۷۵ با بهره‌گیری از نوعی واقع‌گرایی بسیار پرتفصیل درپی دستیابی به ادراکی ژرف از زندگی روزمره بود؛ بن نیکلسون۷۶ انتزاع ناب را در پیش گرفت؛ پل نَش۷۷، سری ریچاردز۷۸ (۱۹۰۳ـ۱۹۷۹)، و گراهام سادرلند۷۹ به سوررئالیسم گراییدند. سوررئالیسم در هِنری مورِ مجسمه‌ساز نیز تأثیر نهاد. باربارا هپورت و بن نیکلسون، هر دو انتزاع‌گرا؛ جیکب اپستاین، که به‌شیوۀ ورتی‌سیسم کار می‌کرد؛ اریک گیل۸۰ و فرانک دابسون۸۱، که به‌شیوۀ شکل‌نما۸۲ هنرآفرینی می‌کردند. پس از جنگ جهانی دوم هنر انگلستان به‌طور فزاینده‌ای خاصیّت کثرت‌گرایانه یافت. سنّت پرتوان شکل‌نمایی به شیوه‌های مختلف ادامه پیدا کرد؛ ازجمله هنرمندان شکل‌نما عبارت‌اند از فرانسیس بیکن۸۳، که تصاویر کابوس‌وارش از پرتوان‌ترین نمودهای یأس معنوی معاصرند؛ لوسین فروید؛ فرانک اوربک۸۴؛ جان برتبی۸۵؛ کیت وون۸۶ (۱۹۱۲ـ۱۹۷۶م)؛ کارِل ویت۸۷ (۱۹۰۸ـ )، و گروهی از نقاشان که همگی به‌گونه‌های مختلف با هنر پاپ طبع‌آزمایی کردند، همچون ریچارد همیلتون۸۸، پیتر بلیک۸۹، دیوید هاکنی، و کیتاج۹۰. هنر انتزاعی هرگز پیروان پرشوری در انگلستان پیدا نکرد، و فقط در آثار معدودی از نقاشان تجلّی یافت؛ رایلی شخصیت سرآمد اُپ آرت۹۱ بود. از هنرمندانی که در شیوۀ هنر اجرا۹۲ کار می‌کنند، گیلبرت۹۳ و جورج، که خود را همچون «مجسمه‌های زنده» عرضه کردند، و بروس مک‌لین۹۴ (۱۹۴۴ـ ) درخور ذکرند
'''قرن ۲۰'''. در ۱۹۱۰م راجر فرای<ref>Roger Fry</ref>، منتقد انگلیسی، نمایشگاهی برگزار کرد، و هنرمندان انگلیسی را با پُست امپرسیونیسم و فوویسم<ref>fauvism</ref> آشنا ساخت. گروه نقاشان کَمدِن تاون در ۱۹۱۱م پا گرفت تا به تشویق نقاشانی همّت گمارَد، که ادراکی نو از فرم و رنگ را در نقاشی از صحنه‌های روزمرۀ زندگیِ لندن به‌کار می‌گرفتند. والتر سیکرت، چارلز جینر<ref>Charles Ginner</ref> و هارولد گیلمَن<ref>Harold Gilman</ref>، شخصیت‌های پیشگام این گروه بودند. نقاشان گروه بلومزبری، همچون دانکن گرانت<ref>Duncan Grant</ref>، دورا کرینگتون<ref>Dora Carrington</ref>، و ونسا بل<ref>Vanessa bell</ref>، در پیش‌برد همان اهداف گام‌‌های بلندتری برداشتند. درست پیش از آغاز جنگ جهانی اول، نهضتی اختصاصاً انگلیسی توسط ویندم لِویس<ref>Wyndham Lewis</ref> پا گرفت، که ورتی‌سیسم<ref>Vorticism</ref> نام‌گذاری شد. لوویس از معدود هنرمندانی بود که مستقیماً از کوبیسم۶۷ و فتوریسم۶۸ تأثیر پذیرفت. نقاشی‌های دیوید بامبرگ۶۹ و مجسمه‌های هنری گودیه بژسکا۷۰ و جیکُب اپستاین، از دستاوردهای جنبش ورتی‌سیسم بودند. در فاصلۀ دو جنگ جهانی هنرمندان انگلستان با شتاب، طیف گسترده‌ای از سبک‌ها و داعیه‌های هنری را عرضه کردند. مَتیو اسمیت۷۱ به‌شیوۀ فوویستی کار می‌کرد؛ کریستوفر وود۷۲ (۱۹۰۱ـ۱۹۳۰م)، سیسل کالینز۷۳ (۱۹۰۸ـ۱۹۸۹م)، و لارنس استیون لوری۷۴ نوعی معصومیت کودکانه را در آثار خود پروراندند؛ استنلی اسپنسر۷۵ با بهره‌گیری از نوعی واقع‌گرایی بسیار پرتفصیل درپی دستیابی به ادراکی ژرف از زندگی روزمره بود؛ بن نیکلسون۷۶ انتزاع ناب را در پیش گرفت؛ پل نَش۷۷، سری ریچاردز۷۸ (۱۹۰۳ـ۱۹۷۹)، و گراهام سادرلند۷۹ به سوررئالیسم گراییدند. سوررئالیسم در هِنری مورِ مجسمه‌ساز نیز تأثیر نهاد. باربارا هپورت و بن نیکلسون، هر دو انتزاع‌گرا؛ جیکب اپستاین، که به‌شیوۀ ورتی‌سیسم کار می‌کرد؛ اریک گیل۸۰ و فرانک دابسون۸۱، که به‌شیوۀ شکل‌نما۸۲ هنرآفرینی می‌کردند. پس از جنگ جهانی دوم هنر انگلستان به‌طور فزاینده‌ای خاصیّت کثرت‌گرایانه یافت. سنّت پرتوان شکل‌نمایی به شیوه‌های مختلف ادامه پیدا کرد؛ ازجمله هنرمندان شکل‌نما عبارت‌اند از فرانسیس بیکن۸۳، که تصاویر کابوس‌وارش از پرتوان‌ترین نمودهای یأس معنوی معاصرند؛ لوسین فروید؛ فرانک اوربک۸۴؛ جان برتبی۸۵؛ کیت وون۸۶ (۱۹۱۲ـ۱۹۷۶م)؛ کارِل ویت۸۷ (۱۹۰۸ـ )، و گروهی از نقاشان که همگی به‌گونه‌های مختلف با هنر پاپ طبع‌آزمایی کردند، همچون ریچارد همیلتون۸۸، پیتر بلیک۸۹، دیوید هاکنی، و کیتاج۹۰. هنر انتزاعی هرگز پیروان پرشوری در انگلستان پیدا نکرد، و فقط در آثار معدودی از نقاشان تجلّی یافت؛ رایلی شخصیت سرآمد اُپ آرت۹۱ بود. از هنرمندانی که در شیوۀ هنر اجرا۹۲ کار می‌کنند، گیلبرت۹۳ و جورج، که خود را همچون «مجسمه‌های زنده» عرضه کردند، و بروس مک‌لین۹۴ (۱۹۴۴ـ ) درخور ذکرند
 
 
 
 
 
 
 
 
 
John Singer Sargent
 
Walter Sickert
 
Augustus John
 
Roger Fry
 
fauvism
 
Charles Ginner
 
Harold Gilman
 
Duncan Grant
 
Dora Carrington
 
Vanessa bell
 
Wyndham Lewis
 
Vorticism


cubism
cubism

نسخهٔ ‏۷ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۰۴:۳۰

اِنگلیسی، هُنر (English art)

آقا و خانم اندروز، اثر تامس گينزبارو

نقاشی و مجسمه‌سازی انگلستان از قرن ۱۰م. سنّت تصویرگری نسخ خطی از قرون‌ پیش از قرن ۱۰م استمرار یافته بود. تک‌چهره‌سازی از اواخر قرن ۱۵م رونق گرفت (نخست به پیشگامیِ نقاشان آلمانی و فروبومان[۱])؛ و سپس در قرن ۱۸م (توسط تامس گِینزبارو[۲] و جاشوا رینولدز[۳]) و در قرن ۲۰م (توسط دیوید هاکنی[۴] و لوتسیان فروید[۵]) تداوم یافت. منظره‌پردازی در قرن ۱۹م با آثار جان کانستبل[۶] و ترنر[۷] به‌اوج رسید. نقاشان گروه احیاگران هنر پیشا رافائلی[۸]، برداشتِ ویکتوریایی از فرهنگ قرون وسطایی را عرضه کردند. در آغاز قرن ۲۰ گروه کَمدِن تاون[۹] و گروه بلومزبری[۱۰] به تأثیرات هنر مدرن در نقاشی و مجسمه‌سازی پاسخ مساعد دادند؛ آثار جیکوب اپستاین[۱۱] و هنری مور[۱۲] و باربارا هپورت[۱۳] به‌تدریج راه را به‌سوی انتزاع‌‌گرایی گشود. در دهۀ ۱۹۵۰ هنر پاپ در انگلستان آغاز شد. در نیمۀ دوم قرن ۲۰، هنرمندان با مواد مختلط و غیرمعمول طبع‌آزمایی کردند، ازجمله لاشۀ گوسفند، اثر دامیِن هرست[۱۴]؛ و تختۀ شکلات، اثر هلن چادویک[۱۵] (۱۹۵۳ـ۱۹۹۶).

قرون وسطا. از قرن ۱۰ تا ۱۵م همچون دیگر کشورهای اروپایی، نقاشی و مجسمه‌سازی این دورۀ انگلستان نیز بر مضامین دینی متمرکز بود، و بیشتر جنبه‌ای بین‌المللی داشت تا ویژگی ملّی. از نقاشی‌های قرون وسطایی انگلیس شمار اندکی برجا مانده‌اند. در طول قرن ۱۳م نقاشی انگلیس در سایۀ حمایت هنری سوم رونق یافت، لیکن در قرن ۱۴م به‌سبب جنگ‌ گل‌ها[۱۶] به انحطاط گرایید. اندک مجسمه‌هایی که از تخریب نهضت اصلاح دینی، و سپس از آفات جنگ‌های داخلی قرن ۱۷ حفظ شده‌اند، همگی قویاً وام‌دار کارهای فرانسویان بوده‌اند.

قرن‌های ۱۵، ۱۶ و ۱۷م. تورّیجانو[۱۷]، مجسمه‌ساز ایتالیایی، با ساختن مقبرۀ هنری هفتم در کلیسای وست‌مینستر[۱۸] (۱۵۱۲ـ۱۵۱۸)، انگلستان را با شیوۀ رنسانسی آشنا ساخت. از سوی دیگر سلطنت هنری هشتم عملاً به دوران هنر کلیسایی پایان بخشید. نقاشی، به‌ویژه تک‌چهره‌سازی، با تأثیر از آثار هانس هولباین[۱۹] آلمانی، تداوم یافت. با این‌همه در دورۀ سلطنت ملکه الیزابت، نقاشان انگلیسی شیوۀ متمایزی را در تک‌چهره‌پردازی مینیاتوری پروراندند. نیکلاس هیلیارد[۲۰] و شاگردش آیزاک اولیور[۲۱]، از شخصیت‌های برجستۀ این جنبش بودند. هنر انگلستان در قرن ۱۷م بار دیگر از سوی نقاشان خارجی احیا گردید، به‌ویژه توسط نقاشان فلاندری[۲۲] ازجمله پیتر پل روبنس[۲۳] (که مدت کوتاهی در انگلستان به‌سر برد)، و آنتونی وان دایک[۲۴] که در انگلستان اقامت گزید و نقاش دربار چارلز اول[۲۵] شد. آراستگی شیوۀ باروک[۲۶] در آثار وان دایک، بر تک‌چهره‌سازی انگلستان در قرن ۱۷م تأثیر نهاد. در دورۀ مشترک‌المنافعی و پس از آن در بازگشت خاندان استوارت[۲۷]، نفوذ نقاشان بیگانۀ فعّال در انگلستان ادامه یافت.

قرن ۱۸. در این قرن، هنر انگلیسی با دستاوردهایش در تک‌چهره‌سازی و منظره‌پردازی، استقلال یافت. تک‌چهره‌سازی به یُمن وجود دو شخصیت برجستۀ هنری، گِینزبارو و رینولدز، دگرگون شد. هر دو هنرمند لطافت و ظرافت نوینی را به تک‌چهره‌سازی بخشیدند، و تابلوهایی را آفریدند که واجد بیانی گویا از توانگری و تشخّص افراد جامعۀ انگلیسی بودند. آکادمی سلطنتی در ۱۷۶۸م تأسیس شد، و رینولدز در مقام اولین سرپرست آن توانست اصول مقرّر در کلاسی‌سیسم[۲۸] مبتنی‌بر رنسانس متعالی[۲۹] ایتالیا را ارتقا دهد. تک‌چهره‌سازی باب روزِ قرن ۱۸م انگلستان، ناگهان با ظهور ویلیام هوگارت[۳۰] (۱۶۹۷ـ۱۷۶۴م) به چالش گرفته شد؛ او چهره‌ها و صحنه‌های زندگی عصر خویش را با توانمندی و صراحت عرضه می‌کرد و نخستین نقاش انگلیسی بود که شهرت جهانی یافت. منظره‌سازی در انگلیس با کارهای نقاشان بیگانه ازجمله کانالِتّو[۳۱] مستقر شد؛ نخستین نقاش انگلیسی که در منظره‌پردازی مهارت فوق‌العاده‌ای داشت، ریچارد ویلسون[۳۲] بود که چند سالی در رم هنر آموخت. در زمانی که ویلسون به‌شیوۀ ایتالیایی متأثر از کلود لورن[۳۳]، نقاش فرانسوی، منظره‌پردازی می‌کرد، گِینزبارو در منظره‌پردازی‌هایش به بیانی مشخص‌تر، و احساسی شاعرانه‌تر دست یافت که از نقاشان قرن ۱۷م هلند، همچون یاکوب وان رویسدال[۳۴] و مایندرت هوبما[۳۵] تأثیر داشت. جورج مورلند[۳۶]، موفق‌ترین منظره‌پرداز پیروِ ویلسون شناخته شده است. ویلیام بلیک[۳۷]، شاعر و باسمه‌ساز[۳۸] انگلیسی، شخصیّتی منحصربه‌فرد بود، که شیوۀ کاملاً فردی خویش را برای بیان عالم اساطیری پیچیده و شخصی‌اش پروراند. نقاشی‌های رؤیایی‌اش از نخستین تجلیّات پرتوان رمانتیسم، بر ساموئل پالمر[۳۹] تأثیر نهاد. پالمر لحنی مؤکّد از ادراک عارفانه را با منظره‌پردازی‌هایش درآمیخت. تصوّراتِ کابوس‌وار هنری فیوزلی[۴۰]، لحن محزونِ شیوۀ رمانتیسم را بازمی‌تابند. در نیمۀ دوم قرن ۱۸، کاریکاتورسازی رونق گرفت و پدیدآورندگان پیشتاز آن، ازجمله جیمز گیلری[۴۱]، تامس رولندسون[۴۲] و هوگارت، طنزی گزنده و خشن را در آثارشان به‌کار گرفتند. در اواخر قرن ۱۸م جان فَلکسمَن[۴۳]، نمایندۀ اصلی مجسمه‌سازی نئوکلاسی‌سیسم[۴۴] بود.

قرن ۱۹. کانستبل و ترنر ژرفا و گسترۀ نوینی به منظره‌پردازی بخشیدند، تا آن‌جا که منظره‌پردازی پرطرفدارترین و مهم‌ترین گونۀ نقاشی انگلیسی شد. جنبش احیاگران هنر پیشارافائلی که در دهۀ ۱۸۴۰م پا گرفت تا پایان آن قرن بر هنر انگلستان مسلّط ماند. اعضای این جنبش عبارت بودند از هولمن هانت[۴۵]، دانته گابریل روسّتی[۴۶]، و جان اِوِرت میلی[۴۷] که کار خود را بر اجرای رنگین و پرتفصیل مضامین دینی، ادبی، و صحنه‌های زندگی روزمره متمرکز ساختند. شیوۀ پیشارافائلی که نخست مورد تمسخر قرار گرفت؛ چندی نگذشت که مقلّدان بسیاری یافت. در اواخر قرن ۱۹م، جنبش هنرها و صنایع دستی[۴۸] به سرپرستیِ ویلیام ماریس[۴۹] شکل گرفت، که جنبشی بود برای احیای صنایع دستی و طراحی زیبا. رونق مجدّدِ مصوّرسازی کتاب که در اوایل همان قرن به‌وسیلۀ تامس استادارد[۵۰] آغاز گردیده بود، با تأثیر از گروه احیاگران هنر پیشارافائلی و نهضت هنرها و صنایع دستی به‌اوج شکوفایی خود رسید. در اواخر قرن ۱۹، هنر انگلستان از هنر نقاشان فرانسوی، به‌ویژه اِدگار دگا[۵۱] و امپرسیونیست‌ها، تأثیر گرفت. جیمز مک‌نیل ویسلر[۵۲]، هنرمند برجستۀ زادۀ امریکا، دغدغۀ داستان‌سرایی و نقاشی توصیفیِ خاص هنر ویکتوریایی را وانهاد، تا به ویژگی‌های زیباشناسانۀ فرم، رنگ، و رنگ‌سایه بپردازد. امپرسیونیست‌های انگلیسی، در ۱۸۸۶م باشگاه هنر انگلیسی نو[۵۳] را تأسیس کردند. نفوذ هنری فرانسه که با قوت تمام تا قرن ۲۰م در انگلستان ادامه یافت، به‌خوبی در آثار نقاشانی همچون ویلسون اِستیر[۵۴]، جان سینگر سارجنت[۵۵] (هنرمند امریکایی دیگری که در انگلستان فعّال بود)، والتر سیکرت[۵۶] و اوگوستوس جان[۵۷] مشهود است.

قرن ۲۰. در ۱۹۱۰م راجر فرای[۵۸]، منتقد انگلیسی، نمایشگاهی برگزار کرد، و هنرمندان انگلیسی را با پُست امپرسیونیسم و فوویسم[۵۹] آشنا ساخت. گروه نقاشان کَمدِن تاون در ۱۹۱۱م پا گرفت تا به تشویق نقاشانی همّت گمارَد، که ادراکی نو از فرم و رنگ را در نقاشی از صحنه‌های روزمرۀ زندگیِ لندن به‌کار می‌گرفتند. والتر سیکرت، چارلز جینر[۶۰] و هارولد گیلمَن[۶۱]، شخصیت‌های پیشگام این گروه بودند. نقاشان گروه بلومزبری، همچون دانکن گرانت[۶۲]، دورا کرینگتون[۶۳]، و ونسا بل[۶۴]، در پیش‌برد همان اهداف گام‌‌های بلندتری برداشتند. درست پیش از آغاز جنگ جهانی اول، نهضتی اختصاصاً انگلیسی توسط ویندم لِویس[۶۵] پا گرفت، که ورتی‌سیسم[۶۶] نام‌گذاری شد. لوویس از معدود هنرمندانی بود که مستقیماً از کوبیسم۶۷ و فتوریسم۶۸ تأثیر پذیرفت. نقاشی‌های دیوید بامبرگ۶۹ و مجسمه‌های هنری گودیه بژسکا۷۰ و جیکُب اپستاین، از دستاوردهای جنبش ورتی‌سیسم بودند. در فاصلۀ دو جنگ جهانی هنرمندان انگلستان با شتاب، طیف گسترده‌ای از سبک‌ها و داعیه‌های هنری را عرضه کردند. مَتیو اسمیت۷۱ به‌شیوۀ فوویستی کار می‌کرد؛ کریستوفر وود۷۲ (۱۹۰۱ـ۱۹۳۰م)، سیسل کالینز۷۳ (۱۹۰۸ـ۱۹۸۹م)، و لارنس استیون لوری۷۴ نوعی معصومیت کودکانه را در آثار خود پروراندند؛ استنلی اسپنسر۷۵ با بهره‌گیری از نوعی واقع‌گرایی بسیار پرتفصیل درپی دستیابی به ادراکی ژرف از زندگی روزمره بود؛ بن نیکلسون۷۶ انتزاع ناب را در پیش گرفت؛ پل نَش۷۷، سری ریچاردز۷۸ (۱۹۰۳ـ۱۹۷۹)، و گراهام سادرلند۷۹ به سوررئالیسم گراییدند. سوررئالیسم در هِنری مورِ مجسمه‌ساز نیز تأثیر نهاد. باربارا هپورت و بن نیکلسون، هر دو انتزاع‌گرا؛ جیکب اپستاین، که به‌شیوۀ ورتی‌سیسم کار می‌کرد؛ اریک گیل۸۰ و فرانک دابسون۸۱، که به‌شیوۀ شکل‌نما۸۲ هنرآفرینی می‌کردند. پس از جنگ جهانی دوم هنر انگلستان به‌طور فزاینده‌ای خاصیّت کثرت‌گرایانه یافت. سنّت پرتوان شکل‌نمایی به شیوه‌های مختلف ادامه پیدا کرد؛ ازجمله هنرمندان شکل‌نما عبارت‌اند از فرانسیس بیکن۸۳، که تصاویر کابوس‌وارش از پرتوان‌ترین نمودهای یأس معنوی معاصرند؛ لوسین فروید؛ فرانک اوربک۸۴؛ جان برتبی۸۵؛ کیت وون۸۶ (۱۹۱۲ـ۱۹۷۶م)؛ کارِل ویت۸۷ (۱۹۰۸ـ )، و گروهی از نقاشان که همگی به‌گونه‌های مختلف با هنر پاپ طبع‌آزمایی کردند، همچون ریچارد همیلتون۸۸، پیتر بلیک۸۹، دیوید هاکنی، و کیتاج۹۰. هنر انتزاعی هرگز پیروان پرشوری در انگلستان پیدا نکرد، و فقط در آثار معدودی از نقاشان تجلّی یافت؛ رایلی شخصیت سرآمد اُپ آرت۹۱ بود. از هنرمندانی که در شیوۀ هنر اجرا۹۲ کار می‌کنند، گیلبرت۹۳ و جورج، که خود را همچون «مجسمه‌های زنده» عرضه کردند، و بروس مک‌لین۹۴ (۱۹۴۴ـ ) درخور ذکرند

cubism

Futurism

David Bomberg

Henry Gaudier-Brzeska

Matthew Smith

Christopher Wood

Cecil Collins

Laurence Stephen Lowry

Stanley Spencer

Ben Nicholson

Paul Nash

Ceri Richards

Graham Sutherland

Eric Gill

Frank Dobson

figurative

Francis Bacon

Frank Auerbach

John Bratby

Keit Vaughan

Carel Weight

Richard Hamilton

Peter Blake

Kitaj

op art

performance art

Gilbert

Bruce MCLean

  1. Low Countries
  2. Thomas Gainsborough
  3. Joshua Reynolds
  4. David Hockney
  5. Lucian Freud
  6. John Constable
  7. Turner
  8. Pre-Raphaelite Brotherhood
  9. Camden Town Group
  10. Bloomsbury Group
  11. Jacob Epstein
  12. Henry Moore
  13. Barbara Hepworth
  14. Damien Hirst
  15. Helen Chadwick
  16. Wars of the Roses
  17. Torrigiano
  18. Westminster Abbey
  19. Hans Holbein
  20. Nicholas Hilliard
  21. Isaac Oliver
  22. Flemish
  23. Peter Paul Rubens
  24. Anthony van Dyck
  25. Charles I
  26. baroque
  27. Restoration
  28. classicism
  29. High Renaissance
  30. William Hogarth
  31. Canaletto
  32.   Richard Wilson
  33. Claude Lorrain
  34. Jacob van Ruisdael
  35. Meindert Hobbema
  36. George Morland
  37. William Blake
  38. etcher
  39. Samuel Palmer
  40. Henry Fuseli
  41. James Gillray
  42. Thomas Rowlandson
  43. John Flaxman
  44. neoclassicism
  45. Holman Hunt
  46. Dante Gabriel Rossetti
  47. John Everett Millais
  48. Arts and Crafts Movement
  49. William Morris
  50. Thomas Stothard
  51. Edgar Degas
  52. James McNeill Whistler
  53. New English Arts Club
  54. Wilson Steer
  55. John Singer Sargent
  56. Walter Sickert
  57. Augustus John
  58. Roger Fry
  59. fauvism
  60. Charles Ginner
  61. Harold Gilman
  62. Duncan Grant
  63. Dora Carrington
  64. Vanessa bell
  65. Wyndham Lewis
  66. Vorticism