طعم گیلاس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
طعم گیلاس <br>
طعم گیلاس <br>


فیلم بلند سینمایی به کارگردانی [[عباس کیارستمی]]، تولید سال ۱۳۷۸‌ش. این فیلم برخلاف بسیاری از فیلم‌های قبلیِ کیارستمی نظرِ موافقِ بسیاری از مخاطبانِ فیلم‌های او را برانگیخت. طعم گیلاس وصف بیش‌وکم دقیقی از کوشش آدمی تلخ‌اندیش و نومید برای خودکشی است، که اعتقاد دارد «زندگی چیز دلچسبی نیست». کیارستمی هر نوع مشخصه و فردیت را از آدمِ طالبِ مرگِ خود می‌گیرد تا بخشی از شخصیت او مبهم باقی بماند. بنابراین وجهی نمادین به ‌این شخصیت می‌دهد و او را نماینده‌ی همه‌ی آدم‌هایی معرفی می‌کند که در زندگیِ خود برای یک‌بار هم که شده تصمیم به خودکشی گرفته‌اند. طعم گیلاس جوایز متعددی از جشنواره‌های بین‌المللی برای کیارستمی به ‌ارمغان آورد که مهم‌ترین آنها دریافت نخستین نخل طلای [[جشنواره فیلم کن|جشنواره‌ی کن]] در تاریخ سینمای ایران بود. همچنین هفته‌نامه‌ی تایم در سال ۲۰۰۴ این فیلم را به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ کن معرفی کرد.
فیلم بلند سینمایی به کارگردانی [[کیارستمی، عباس|عباس کیارستمی]]، تولید سال ۱۳۷۸‌ش. این فیلم برخلاف بسیاری از فیلم‌های قبلیِ کیارستمی نظرِ موافقِ بسیاری از مخاطبانِ فیلم‌های او را برانگیخت. طعم گیلاس وصف بیش‌وکم دقیقی از کوشش آدمی تلخ‌اندیش و نومید برای خودکشی است، که اعتقاد دارد «زندگی چیز دلچسبی نیست». کیارستمی هر نوع مشخصه و فردیت را از آدمِ طالبِ مرگِ خود می‌گیرد تا بخشی از شخصیت او مبهم باقی بماند. بنابراین وجهی نمادین به ‌این شخصیت می‌دهد و او را نماینده‌ی همه‌ی آدم‌هایی معرفی می‌کند که در زندگیِ خود برای یک‌بار هم که شده تصمیم به خودکشی گرفته‌اند. طعم گیلاس جوایز متعددی از جشنواره‌های بین‌المللی برای کیارستمی به ‌ارمغان آورد که مهم‌ترین آنها دریافت نخستین نخل طلای [[جشنواره فیلم کن|جشنواره‌ی کن]] در تاریخ سینمای ایران بود. همچنین هفته‌نامه‌ی تایم در سال ۲۰۰۴ این فیلم را به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ کن معرفی کرد.




'''خلاصه‌ی داستان'''
'''خلاصه‌ی داستان'''


مرد ميانسالی به نام بديعی سوار بر اتومبيل خود شهر را زير پا می‌گذارد تا كسی را برای خاك ريختن روی گور خود پس از خودكشی پيدا كند. قرار است او امشب چندين قرص خواب بخورد و در چاله‌ای كه قبلاً كنده دراز بكشد و فرد ديگری كه حالا در پی پيدا كردن اوست، فردا صبح روی جنازه‌اش خاك بريزد. بديعی ابتدا يك سرباز و سپس يك طلبه‌ی افغانی را سوار می‌كند، اما آنها تمايلی به انجام اين كار نشان نمی‌دهند. سرانجام پيرمردی به نام باقری كه در موزه‌ی حيات وحش كار می‌كند و خودش هم يك‌بار به فكر خودكشی افتاده است و با خوردن توت از اين كار پشيمان شده، می‌پذيرد كه طبق قرار كار را انجام دهد و دويست هزار تومان دستمزد وعده داده شده را بردارد. بديعی از باقری می‌خواهد كه قبل از ريختن خاك، چند سنگريزه به او بزند و تكانش بدهد تا اگر خوابش برده و هنوز زنده بود، زنده به گور نشود. باقری می‌پذيرد و با اين اميد كه بديعی را فردا زنده ببيند، از او جدا می‌شود. بديعی به خانه می‌رود و خود را آماده می‌كند تا در محلی كه چاله كنده شده دراز بكشد و منتظر مرگ بماند. در آخر فيلم گروه فيلم‌برداری و دسته‌ای سرباز را در اطراف چاله‌ای كه بديعی كنده بود می‌بينيم. به دستور كارگردان فيلم، كار متوقف و به همه استراحت داده می‌شود؛ در حالی كه حالا همه جا سرسبز و پرگل است.
مرد میانسالی به نام بدیعی سوار بر اتومبیل خود شهر را زیر پا می‌گذارد تا کسی را برای خاک ریختن روی گور خود پس از خودکشی پیدا کند. قرار است او امشب چندین قرص خواب بخورد و در چاله‌ای که قبلاً کنده دراز بکشد و فرد دیگری که حالا در پی پیدا کردن اوست، فردا صبح روی جنازه‌اش خاک بریزد. بدیعی ابتدا یک سرباز و سپس یک طلبه‌ی افغانی را سوار می‌کند، اما آنها تمایلی به انجام این کار نشان نمی‌دهند. سرانجام پیرمردی به نام باقری که در موزه‌ی حیات وحش کار می‌کند و خودش هم یک‌بار به فکر خودکشی افتاده است و با خوردن توت از این کار پشیمان شده، می‌پذیرد که طبق قرار کار را انجام دهد و دویست هزار تومان دستمزد وعده داده شده را بردارد. بدیعی از باقری می‌خواهد که قبل از ریختن خاک، چند سنگریزه به او بزند و تکانش بدهد تا اگر خوابش برده و هنوز زنده بود، زنده به گور نشود. باقری می‌پذیرد و با این امید که بدیعی را فردا زنده ببیند، از او جدا می‌شود. بدیعی به خانه می‌رود و خود را آماده می‌کند تا در محلی که چاله کنده شده دراز بکشد و منتظر مرگ بماند. در آخر فیلم گروه فیلم‌برداری و دسته‌ای سرباز را در اطراف چاله‌ای که بدیعی کنده بود می‌بینیم. به دستور کارگردان فیلم، کار متوقف و به همه استراحت داده می‌شود؛ در حالی که حالا همه جا سرسبز و پرگل است.




'''برخی از جوایز'''
'''برخی از جوایز'''


نخل طلایی بهترین فیلم پنجاهمین دوره‌ی جشنواره فیلم کن (1997)؛ جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی زبان انجمن ملی منتقدان فیلم (1998)؛ جایزه‌ی ویژه‌ی جشنواره بین‌المللی فیلم استانبول (1999)؛ جايزه‌ی ويژه‌ی يونسكو (مدال طلايی فلينی) از سی و هشتمین دوره‌ی جشنواره بين‌المللی فيلم تسالوينكی (یونان- 1376).
نخل طلایی بهترین فیلم پنجاهمین دوره‌ی جشنواره فیلم کن (1997)؛ جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی زبان انجمن ملی منتقدان فیلم (1998)؛ جایزه‌ی ویژه‌ی جشنواره بین‌المللی فیلم استانبول (1999)؛ جایزه‌ی ویژه‌ی یونسکو (مدال طلایی فلینی) از سی و هشتمین دوره‌ی جشنواره بین‌المللی فیلم تسالوینکی (یونان- 1376).




خط ۲۹: خط ۲۹:
صدابردار: ساسان باقرپور
صدابردار: ساسان باقرپور


صداگذاری و ترکیب صدا: محمدرضا دلپاک
صداگذاری و ترکیب صدا: [[محمدرضا دلپاک]]


بازیگران: همایون ارشادی؛ عبدالحسین باقری؛ افشین خورشیدباختری؛  صفرعلی مرادی؛ میرحسین نوری؛ امیراحمد انصاری؛  حمید معصومی؛ الهام ایمانی
بازیگران: [[ارشادی، همایون (اصفهان ۱۳۲۶ش)|همایون ارشادی]]؛ عبدالحسین باقری؛ افشین خورشیدباختری؛ صفرعلی مرادی؛ میرحسین نوری؛ امیراحمد انصاری؛ حمید معصومی؛ الهام ایمانی
----
----



نسخهٔ ‏۱۷ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۰۹

از پوسترهای فیلم
از پوسترهای فیلم

طعم گیلاس

فیلم بلند سینمایی به کارگردانی عباس کیارستمی، تولید سال ۱۳۷۸‌ش. این فیلم برخلاف بسیاری از فیلم‌های قبلیِ کیارستمی نظرِ موافقِ بسیاری از مخاطبانِ فیلم‌های او را برانگیخت. طعم گیلاس وصف بیش‌وکم دقیقی از کوشش آدمی تلخ‌اندیش و نومید برای خودکشی است، که اعتقاد دارد «زندگی چیز دلچسبی نیست». کیارستمی هر نوع مشخصه و فردیت را از آدمِ طالبِ مرگِ خود می‌گیرد تا بخشی از شخصیت او مبهم باقی بماند. بنابراین وجهی نمادین به ‌این شخصیت می‌دهد و او را نماینده‌ی همه‌ی آدم‌هایی معرفی می‌کند که در زندگیِ خود برای یک‌بار هم که شده تصمیم به خودکشی گرفته‌اند. طعم گیلاس جوایز متعددی از جشنواره‌های بین‌المللی برای کیارستمی به ‌ارمغان آورد که مهم‌ترین آنها دریافت نخستین نخل طلای جشنواره‌ی کن در تاریخ سینمای ایران بود. همچنین هفته‌نامه‌ی تایم در سال ۲۰۰۴ این فیلم را به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ کن معرفی کرد.


خلاصه‌ی داستان

مرد میانسالی به نام بدیعی سوار بر اتومبیل خود شهر را زیر پا می‌گذارد تا کسی را برای خاک ریختن روی گور خود پس از خودکشی پیدا کند. قرار است او امشب چندین قرص خواب بخورد و در چاله‌ای که قبلاً کنده دراز بکشد و فرد دیگری که حالا در پی پیدا کردن اوست، فردا صبح روی جنازه‌اش خاک بریزد. بدیعی ابتدا یک سرباز و سپس یک طلبه‌ی افغانی را سوار می‌کند، اما آنها تمایلی به انجام این کار نشان نمی‌دهند. سرانجام پیرمردی به نام باقری که در موزه‌ی حیات وحش کار می‌کند و خودش هم یک‌بار به فکر خودکشی افتاده است و با خوردن توت از این کار پشیمان شده، می‌پذیرد که طبق قرار کار را انجام دهد و دویست هزار تومان دستمزد وعده داده شده را بردارد. بدیعی از باقری می‌خواهد که قبل از ریختن خاک، چند سنگریزه به او بزند و تکانش بدهد تا اگر خوابش برده و هنوز زنده بود، زنده به گور نشود. باقری می‌پذیرد و با این امید که بدیعی را فردا زنده ببیند، از او جدا می‌شود. بدیعی به خانه می‌رود و خود را آماده می‌کند تا در محلی که چاله کنده شده دراز بکشد و منتظر مرگ بماند. در آخر فیلم گروه فیلم‌برداری و دسته‌ای سرباز را در اطراف چاله‌ای که بدیعی کنده بود می‌بینیم. به دستور کارگردان فیلم، کار متوقف و به همه استراحت داده می‌شود؛ در حالی که حالا همه جا سرسبز و پرگل است.


برخی از جوایز

نخل طلایی بهترین فیلم پنجاهمین دوره‌ی جشنواره فیلم کن (1997)؛ جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی زبان انجمن ملی منتقدان فیلم (1998)؛ جایزه‌ی ویژه‌ی جشنواره بین‌المللی فیلم استانبول (1999)؛ جایزه‌ی ویژه‌ی یونسکو (مدال طلایی فلینی) از سی و هشتمین دوره‌ی جشنواره بین‌المللی فیلم تسالوینکی (یونان- 1376).


عوامل فیلم

کارگردان: عباس کیارستمی

نویسنده: عباس کیارستمی

تهیه‌کننده: عباس کیارستمی

مدیر فیلم‌برداری: همایون پایور

تدوینگر: عباس کیارستمی

صدابردار: ساسان باقرپور

صداگذاری و ترکیب صدا: محمدرضا دلپاک

بازیگران: همایون ارشادی؛ عبدالحسین باقری؛ افشین خورشیدباختری؛ صفرعلی مرادی؛ میرحسین نوری؛ امیراحمد انصاری؛ حمید معصومی؛ الهام ایمانی



cinema-theatre