دست چپ (کتاب)
(به فرانسوی: La Main gauche) عنوان کتابی شامل مجموعهای از داستانهای کوتاه گی دو موپاسان، به فرانسوی. این مجموعه که نخستین بار در سال 1889م توسط نشر پل اولندورف[۱] منتشر شده است، از آخرین مجموعهداستانهای اوست که در زمان حیاتش منتشر شده و از مجموع داستانهای پرشمار وی (حدود 300 داستان) شامل 11 داستان است که از سال 1887 تا 1889 نوشته شدهاند. این مجموعه هم از لحاظ ارزش محتوای برخی از داستانها و هم از حیث لحنی که در اغلب آنها غلبه دارد، یکی از درخشانترین آثار اوست.
بخش زیادی از داستانهای کوتاه گی دو موپاسان از دهۀ 1330 تاکنون توسط مترجمان ایرانی (از جمله مترجمان برجستهای چون محمد قاضی و مهدی سحابی) به فارسی برگردانده شده، اما داستانهای دست چپ هنوز به صورت مستقل (مجموعه) ترجمه و چاپ نشدهاند.
عنوان داستانها و سال نگارششان
Allouma/ الوما (1889)
Hautot père et fils/ هوتوی پدر و پسر (1889)
Boitelle/ بوآتل (1889)
L'Ordonnance/ فرمان (1887)
Le Lapin/ خرگوش (1887)
Un soir/ شبی از شبها (1889)
Les Épingles/ سنجاقها (1888)
Duchoux/ دوشو (1887)
Le Rendez-vous/ وعدۀ دیدار (1889)
Le Port/ بندر (1889)
La Morte/ مرده (1887)
بررسی مجموعه و داستانها
دست چپ حاوی داستانهای سبُک و بیآزرم و شادیست، چون «وعدۀ دیدار» با ماجرای مردی فاسق در پایان قرن؛ سنجاقها: ماجرای تلخ و شیرین دون ژوانصفتی که دو دختر را که با هم دوستند یکی پس از دیگری در آپارتمان خود مهمان میکند و آنها با مشاهدۀ سنجاقهای ریزی که بنا به عادت روی میز آرایش جا میگذارند پی به جریان میبرند و سرانجام برای تنبیه مرد با یکدیگر همدست میشوند و او را رها میکنند. در بیشتر داستانها لحنی ناخوش و سنگین غلبه دارد که غالبا به صورت نوعی وسوسه درمیآید. در «الوما» چند مضمون طرح شده که از علایق موپاسان است: عشق سادۀ حیوانی که انسانها بیهوده میکوشند آن را با احساسات پیچیده کنند، همچنین سبکسری ذاتی زن و بیوفایی او. این مضمون را موپاسان با اصرار در داستان کوتاه «شبی از شبها» نیز به نمایش گذاشته. در این داستان دوستی قدیمی که پیدایش شده، ماجرای زندگی زناشویی مرارتبار خود را بازگو میکند. در داستانهای دیگر هم به شکلی آزاردهنده مضمونهای مرگ و خودکشی و جنون به نمایش درآمده است. در داستان «بندر» که از معروفترین و بیپرواترین داستانهای موپاسان است، دستهای از ملوانان نورماندی که با ماجراهای گوناگونی سالها از کشور خود دور مانده بودند، در مارسی از کشتی پیاده میشوند. آنها به راهنمایی یکی از افراد گروه که جسورترین و شادترین آنهاست، بازدید مرسوم خود از محلههای مشکوک را آغاز میکنند: پس از چند ساعت بادهنوشی، همان مرد راهنما در عالم مستی به این فکر میافتد که از همدم یکشبۀ خود پرسوجو کند و میفهمد که پدر و مادر و برادر او چند سال پیش در بیماری همهگیری مردهاند و آنگاه متوجه میشود که این دختر کسی جز خواهر کوچکتر خودش نیست. دو داستان «هوتوی پدر و پسر» و «بوآتل» در حال و هوایی دهقانی و با وقار بیشتری ماجراهایشان میگذرد. در اولی مالک روستاییای در جوانی حین شکار بر اثر اشتباهی میمیرد و قبل از مرگ پسرش را که بالغ شده مامور میکند تا خبر مرگ او و مبلغی پول را به دختر شهری جوانی برساند. دختری که از سالها پیش او را دوست داشته، اما به دلیل قول به همسر متوفایش از ازدواج با او خودداری کرده است. پسر این ماموریت را انجام میدهد و حین انجامش احساس لطیف و ژرفی بین آندو ایجاد میشود. بوآتل، رفتگر محل، مرد فقیریست که تنها غم بزرگ زندگی خود را بازمیگوید: سرباز 20 سالهای بوده که به خدمتکار سیاهپوست بیکسی دل باخته و باورش بوده که زن آرمانی زندگیاش را یافته؛ اما پدر و مادرش با او مخالفت کردهاند و او در برابر مخالفت آنها تسلیم شده.
- ↑ Paul Ollendorff