هویت
هُویَّت
اصطلاحی در فلسفه، روانشناسی و علوم اجتماعی، مشتق از «هو» عربی به معنی «او». در معنی نخست فلسفی، برخی آن را با وحدت وجود مترادف گرفتهاند، برخی آن را لفظی مراد کردهاند که دال بر ذات شیء است، برخی گفتهاند هویت همان تشخص یا به تعبیری وجود خارجی است، برخی آن را با حقیقت مطلق همسان دانسته، و برخی آن چیزی را که در همۀ موجودات ساری است، هویت نامیدهاند. در تقسیمبندی دیگر، هویت به معنای نخست فلسفی آن به چهار بخش تقسیم میشود؛ هویت عددی، مانند این جمله که «شیخالرئیس همان ابن سینا است»؛ هویت شخصی که وحدت شخص است با چیزی شبیه آن؛ هویت کیفی یا نوعی که عبارت است از اتحاد صفت دو موضوع که بهرغم اختلاف زمانی و مکانی در کیفیت مشترک باشند؛ و هویت منطقی که عبارت است از رابطۀ منطقی میان دو شیء متحد که آن را در منطق صوری با علامت (=) نشان میدهند و مراد از آن تساوی در مقدار است. هویت در معنای دوم فلسفی آن با «این همانی» یا «همانستی» مترادف است؛ بدین معنی که هر چیزی در تعریف «همان» است. هویت را در این معنی با عبارت «ب=ب» نشان میدهند. سه شرط منطقی برای اصل این همانی برشمردهاند: ۱. معنای تصور شده ثابت و محدود باشد و تغییر نپذیرد؛ ۲. اینکه حقیقت و کذب در هر زمان و مکانی معنی خود را حفظ کند؛ ۳. اینکه حقیقت هر موجودی عین ذات آن باشد. به فلسفۀ شلینگ عنوان «فلسفۀ این همانی» دادهاند. شلینگ به وحدت طبیعت و فکر و وحدت آرمان و واقعیت قائل بود. هویت در روانشناسی عبارت است از تصور شخص از خود و حس استمرار وجود، بهویژه در قابلیت تفکیک شخص از دیگران، در عین تعامل با آنان. اصطلاح هویت در علوم اجتماعی عبارت است از تعلق خود به محدوده یا مقولهای تعریف شده؛ مثلاً تعلقات دینی (هویت دینی)، تعلقات ملی (هویت ملی)، تعلقات قومی (هویت قومی) و تعلقات شغلی (هویت شغلی).